سایت بدون – روزی انوری از میان بازار عبور می کرد دید مردی بر بالای سکویی رفته و دارد شعر هایش را برای عابران می خواند. از این شخص می پرسد این ها شعر چه کسی است که شما می خوانید ؟ مرد پاسخ می داهد شعر انوری است ! انوری می گوید : تو انوری را می شناسی ؟ شیاد می گوید : انوری خود …
توضیحات بیشتر »