بایگانی برچسب: ضرب المثل ایرانی

ریشه و داستان ضرب المثل « جل و پلاسش را جمع کرد»

سایت بدون – جل همان پالان است ، پوششی که روی چارپایان می اندازند پلاس هم لباس پشمی و مندرسی که درویشان برتن می کردند جل و پلاس روی هم کل دارایی یک درویش دوره گرد است او اگر بخواهد از جایی برود کافی است همین چیزها را جمع کند معمولا درویش های دوره گرد وقتی جایی اتراق می کردند …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « تلافی غوره را سر کوره در آوردن»

سایت بدون – می گویند فردی از مرد قدرتمندی یک ظرف پوشیده انگور هدیه می گیرد، کلی دلش را صابون می زند که اکنون می روم و با این انگورها دلی از عزا در می آورم وقتی به خانه می رسد می بیند که انگورها نارس هستند و به اصطلاح غوره هستند کلی عصبانی می شود و می خواهد زهر …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « تابستون پدر یتیمونه»

سایت بدون – آدم فقیر در سرما زجر بیشتری می کشد،از یک طرف احتیاج به لباس هایی دارد که او را گرم کند و از یک طرف سرپناهی گرم و نرم می خواهد که سردی هوا را با آن سر کند. برای همین در تابستان یتیم ها مثل همه آدم های فقیر کمتر ناراحتی می کشند ضرب المثل های بیشتر …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «پشه لگدش زده»

سایت بدون – پشه همان حشره کوچکی که می تواند بیماری های بزرگ را انتقال دهد از کوچکترین جانداران قابل رویت در جهان است . این حشره آن قدر کوچک است که به زحمت می توان آن را دید. حالا تصور کنید این حیوان کوچک لگدی هم به سمت کسی پرتاب کند، حاصلش چیست؟ هیچ پشه لگدش زده در توصیف …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «بهر خران چه کاه برند چه زغفران»

سایت بدون – معنی این ضرب المثل کاملا مشخص است، زغفران گیاه گران قیمتی است و کاه گیاه ارزانی ولی چهارپایان فرق این دو تا نمی دانند و از خوردن این دو به یک اندازه لذت می برند این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند قدر کارها و خدماتی که برایش انجام داده اند را نمی …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «برای شکار بچه ببر باید به مغاک ببر رفت»

سایت بدون – مغاک معنای گودال است ، مغاک ببر هم آن غاری است که معمولا ببر در آن زندگی می کند در قدیم بچه ببر مشتری فراوانی داشته و در دربار آن را گرفته و تربیت می کردند برای همین برای بچه ببر پول خوبی می دادند اما بزرگترین مشکل این بود که برای گرفتن بچه ببر باید به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « اگر زاغی کنی، زیقی کنی می خورمت»

سایت بدون – می گویند یک روز مردی می خواست مرغی را بگیرد، بکشد و بخورد مرغ که بسیار زیرک بود، خواست ادای کلاغ را در بیاورد تا مرد فکر کند یک پرنده حرام گوشت است و از او بگذرد مرد وقتی این را دید گفت: ببین من می خواهم تو را بخورم، حتی اگر کلاغ هم باشی تو را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « چاقو دسته خودش را نمی برد»

سایت بدون – چاقو در ذات خود بریدن دارد ، به هرچیزی که می خورد بدون شک آن را زخمی می کند اما یک چیز از بریدن چاقو در امان است ، دسته چاقو چون به تیغه چاقو نزدیکی دارد از دست او در امان است ، این ضرب المثل می خواهد بگوید حتی چاقو هم به دسته خود رحم …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « از خر افتاده، خرما پیدا کرده است»

سایت بدون – آدمی را تصور کنید که در حال سواری از یک چهار پا از روی آن می افتد، بدنش درد می کند اما روی زمین خرما که در زمان های قدیم این قدر در دسترس نبود پیدا می کند و خوشحال می شود. این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند که درست است که …

توضیحات بیشتر »