سایت بدون – دو دوست بودند که با هم کار ساختمانی می کردند ، موقع ناهار که شد ، هر دو سهم گذاشتند که ناهار بخرند، یکی از آن ها رفت ناهار بخرد، در راه چشمش به یک دستفروش افتاد که خربزه می فروخت برای همین هر چه پول داشت خربزه خرید و پیش دوستش برگشت، دوستش تا خربزه را …
توضیحات بیشتر »