بایگانی برچسب: مثل فارسی

ریشه و داستان ضرب المثل «حرف زشت، زیر خشت»

سایت بدون – خشت در این جا دو معنی دارد اول آن معمولا وقتی چیزی را مخفی می کردند خشتی هم روی آن می گذاشتند دوم خشت استعاره از خود خانه است این ضرب المثل می گوید اگر حرفی که می زنی می تواند وجه تو را خراب کند، آن رادر عموم بیان نکن البته این اصطلاحی بود که مادران …

توضیحات بیشتر »

ریشه وداستان ضرب المثل «چپ و راستش را بلد نیست»

سایت بدون – از اولین چیزهایی که بچه انسان یاد می گیرد جهت یابی است درست است که قبل از آن خیلی چیزها را یاد گرفته اما یاد گرفتن این که کدام طرف را ما راست می دانیم و کدام طرف را چپ بازهم از مقدمات یادگیری است بعضی بچه ها حتی در سن بالاتر هم این دو جهت را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «جانا سخن از زبان ما می‌گویی»

سایت بدون – صاحب بن عباد، وزیر شیعه مذهب دیلمیان مردی ادیب و دانشمند بود که از خوش قلم ترین مردمان عصر خود بود روزی یکی از فضلای آن روزگار نامه ای برای او فرستاد صاحب بن عباد دید همه آن چیزی که می خواهد چه از نظر منطق و چه از نظر نوع نگارش و اصطلاحات چیزی است که …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «ثبات خانه از دیوار است»

سایت بدون – خانه می توان از تزیینات زیادی تشکیل شود می توان در آن اسباب و لوازم زیادی که لوکس و لاکچری باشند قرار داد اما آن چه خانه را خانه می کند و باعث پایداری آن است دیوارهای آن است اگر دیوار نباشد خانه ای هم نیست این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « تو بحر چیزی یا کسی رفتن »

سایت بدون – بحر به معنای دریا است در ادبیات ایرانی بحر و دریا به معنی عمق است و جای عمیق است تو بحر کسی رفتن یعنی در دریای او بودن شما در دریا که باشید تمام اطرافتان را آب فراگرفته و دریا شما را احاطه می کند به همین دلیل این ضرب المثل در معنای عمیق فکر کردن در …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «پاپیچ کسی شدن»

سایت بدون – پاپیچ یا پاتابه ، پارچه ای ضخیم و محکم بود که در زمان نه چندان دور یعنی در عهد قاجار و پهلوی نظامیان و حتی روستاییان از مچ پا تا زانو می بستند تا از گزندهای احتمالی در امان باشند راه رفتن با پاپیچ چندان آسان نبود و همراه با مزاحمت بود از سوی دیگر پاپیچ نوعی …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «با گرگ دنبه می خورد و با چوپان گریه می کند»

سایت بدون – چوپانی و شبانی دو بخش دارد ، گویی نبرد در دو جبهه است یک طرف گرگ است و شکارچی آن که برای بقا گوسفند های زیر نظر یک چوپان را می دزد و شکار می کند طرف دیگر چوپان است و کسی که برای حفظ دارایی های خود و دیگرانی که به او اطمینان کرده اند باید …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل« رس چیزی را کشیدن»

سایت بدون – خاک معمولا از سه عنصر تشکیل می شود سنگ های درشت که به آن شن می گویند سنگ های ریز که به آن ماسه می گویند و رس که در واقع خاکی است که با برخورد با آب حالت خمیری به خود می گیرد و فضای خالی میان سنگ ها را پر می کند و باعث چسبندگی …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «رخش باید تا تن رستم کشد»

سایت بدون – در شاهنامه آمده است وقتی که رستم برای جنگاوری آماده می شد نیازمند اسبی بود هیچ اسبی اما برای او پیدا نمی شد چون که هیچ اسبی نمی توانست حتی دست رستم را تحمل کند چه برسد به این که هیکل تنومندش را تا این که خبر رسید اسب هایی از کابل آمده اند که در میان …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «نعره هیچ شیری، خانه چوبی را خراب نمی‌کند»

سایت بدون – این ضرب المثل یک بخش مستتر و مخفی هم دارد که خودش یک ضرب المثل مستقل است و آن این است که خانه چوبی دشمنی دارد به نام موریانه که آرام و بی سروصدا خانه را خراب می کند شما موقعیتی را تصور کنید که یک شیر شرزه و وحشی دارد بیرون خانه نعره می کشد تا …

توضیحات بیشتر »