سایت بدون – وجود کلاغ برای باغبان هیچ سودی ندارد، نه کمکی به رشد محصول می کند ، نه صدای زیبایی دارد و نه خودش زیبا است که از وجودش درباغ استقبال کند ، تنها کاری که کلاغ برای باغبان می کند که گردو های او را می خورد، اگر کلاغ از باغبان ناراحت شود، تنها نتیجه اش این است …
توضیحات بیشتر »بایگانی برچسب: مثل نویسی
ریشه و داستان ضرب المثل «چپ اندر قیچی »
سایت بدون – برش کاری یکی از اصول اولیه یک خیاطی خوب است ، اگر پارچه خوب بریده شده باشد، دوختن آن آسان است برای همین کسی که با قیچی خوب کار می کند ،تمیز و صاف پارچه را برش می دهد کار را برای خیاطی آسان می کند اما امان از کسی که وقت برش پارچه مهارت لازم یا …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « دست مریزاد»
سایت بدون – دستی که می لرزد باعث می شود که یک نفر نتواند هیچ کاری را درست انجام دهد . به عنوان مثال کسی که دچار لرزش دست ، وقتی کاسه یا لیوان یا جامی را دست دارد ، محتویات آن به بیرون از ظرف می ریزد. مریزاد یک کلمه دعایی است که معنای مریزد یا نریزد است برای …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « سایه کسی را با تیر زدن»
سایت بدون – وقتی کسی در دشمنی با فرد دیگری به اوج می رسد ، تمام فکر و ذکرش رامشغول می کند برای همین در هر حالتی فکر می کند که طرف مقابل می خواهد به او ضربه بزند و حتی اگر سایه ای را ببیند فکر می کند که او است و برای ضربه زدن به او اقدام می …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «سماق مکیدن»
سایت بدون – ما امروزسماق را به عنوان ادویه ای ترش می شناسیم که روی چلوکباب می ریزیم تا خوشمزه تر شوید .اما سماق که از گیاهی به همین نام می آید در گذشته دور بیشتر به عنوان یک دوای موثر برای از بین بردن تب در بدن به کار می رفت این ادویه برای از بین بردن اضطراب هم …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « فرض محال محال نیست»
سایت بدون – فرض محال یعنی مقدمه ای در استدلال که اتفاق افتادن آن امکان پذیر نیست . مثلا در یک روز تابستانی فرض کنیم که برف می بارد. در حالت عادی اگر این فرض را به کار ببریم ، فرضی را در نظر گرفته ایم که امکان آن شدنی نیست اما وقتی که می گوییم فرض محال محال نیست …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «صنار جگرگ سفره قلمکار نمی خاد»
سایت بدون – می گویند روزی که کریم خان زند در گذشت، آقا محمد خان قاجار فرار کرد و به سمت اصفهان رفت. در آن روزها وضع مالی آقا محمد خان بسیار بد بود و دو صنار بیشتر در جیب نداشت.صنار خفف صد دینار است و آن سکه ای بود از مس معادل دو شاهی و ده عدد آن یک …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «آفتابه دزد»
سایت بدون – زمانی که آفتابه ها از مس بود ، آن ها دارای ارزش مادی خوبی بودند اما بعد از آن که آفتابه های پلاستیکی آمد ، این آفتابه تبدیل به چیزی بی ارزش شد ، برای همین اگر کسانی که آفتابه های مسی را می دزدیدند ، دارای مشتری های دست به نقد بودند، برای این آفتابه های …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « من می گم نره، تو میگی بدوش»
سایت بدون – درباره این ضرب المثل حکایتی وجود دارد که می گویند به نادرشاه افشار مرتبط است. می گویند که روزی نادرشاه از لشگر خود جدا مانده و گم شده بود. او که تشنه و گرسنه به دنبال اطرافیانش می گشت، به خانه پیرزنی فقیر رسید. نادرشاه از پیرزن نان و آب خواست، او آورد اما غذا به مذاق …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « باری به هر جهت»
سایت بدون – اگر کسی مقصد خودش را بشناسد ، بداند به کدام سو می رود یا به کدام دلیل کاری را انجام می دهند، روی آن را وقت و دقت می گذارند و بالاخره بار خود رابه مقصد می رسانند اما در مقابل کسانی که نمی دانندبه کدام سو و جهت باید بروند و وقت می خواهند بروند بعید …
توضیحات بیشتر »