بایگانی برچسب: معنی ضرب المثل

ریشه و داستان ضرب المثل « سایه کسی را با تیر زدن»

سایت بدون – وقتی کسی در دشمنی با فرد دیگری به اوج می رسد ، تمام فکر و ذکرش رامشغول می کند برای همین در هر حالتی فکر می کند که طرف مقابل می خواهد به او ضربه بزند و حتی اگر سایه ای را ببیند فکر می کند که او است و برای ضربه زدن به او اقدام می …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «سماق مکیدن»

سایت بدون – ما امروزسماق را به عنوان ادویه ای ترش می شناسیم که روی چلوکباب می ریزیم تا خوشمزه تر شوید .اما سماق که از گیاهی به همین نام می آید در گذشته دور بیشتر به عنوان یک دوای موثر برای از بین بردن تب در بدن به کار می رفت این ادویه برای از بین بردن اضطراب هم …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « فرض محال محال نیست»

سایت بدون – فرض محال یعنی مقدمه ای در استدلال که اتفاق افتادن آن امکان پذیر نیست . مثلا در یک روز تابستانی فرض کنیم که برف می بارد. در حالت عادی اگر این فرض را به کار ببریم ، فرضی را در نظر گرفته ایم که امکان آن شدنی نیست اما وقتی که می گوییم فرض محال محال نیست …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « به شکم خود صابون زدن»

سایت بدون – امروز هم همین طور است اما قدیم این مساله بیشتر به چشم می آمد . آدم ها قبل از رفتن به مهمانی به حمام می رفتند تا با شستشوی خود آراسته به مهمانی بروند برای همین وقتی در حمام وقتی شکم خود را می شویند به او وعده می دهند که بعد از آن در مهمانی دلی …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «صنار جگرگ سفره قلمکار نمی خاد»

سایت بدون – می گویند روزی که کریم خان زند در گذشت، آقا محمد خان قاجار فرار کرد و به سمت اصفهان رفت. در آن روزها وضع مالی آقا محمد خان بسیار بد بود و دو صنار بیشتر در جیب نداشت.صنار خفف صد دینار است و آن سکه ای بود از مس معادل دو شاهی و ده عدد آن یک …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «آفتابه دزد»

سایت بدون – زمانی که آفتابه ها از مس بود ، آن ها دارای ارزش مادی خوبی بودند اما بعد از آن که آفتابه های پلاستیکی آمد ، این آفتابه تبدیل به چیزی بی ارزش شد ، برای همین اگر کسانی که آفتابه های مسی را می دزدیدند ، دارای مشتری های دست به نقد بودند، برای این آفتابه های …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « من می گم نره، تو می‌گی بدوش»

سایت بدون – درباره این ضرب المثل حکایتی وجود دارد که می گویند به نادرشاه افشار مرتبط است. می گویند که روزی نادرشاه از لشگر خود جدا مانده و گم شده بود. او که تشنه و گرسنه به دنبال اطرافیانش می گشت، به خانه پیرزنی فقیر رسید. نادرشاه از پیرزن نان و آب خواست، او آورد اما غذا به مذاق …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « باری به هر جهت»

سایت بدون – اگر کسی مقصد خودش را بشناسد ، بداند به کدام سو می رود یا به کدام دلیل کاری را انجام می دهند، روی آن را وقت و دقت می گذارند و بالاخره بار خود رابه مقصد می رسانند اما در مقابل کسانی که نمی دانندبه کدام سو و جهت باید بروند و وقت می خواهند بروند بعید …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «برای لای جرز خوب است»

سایت بدون – جرز در لغتنامه فارسی معنی دیوار اتاق یا ایوان می دهد، دیواری که معمولا روی آن در است را جرز می گویند. در مورد لای جرز دو معنای متفاوت وجود دارد ، یکی این که معمولا فاصله میان در با آجرکشی دیوار را با مصالح اضافی و به دردنخور ساختمانی پر می کردند دوم این که حاکمان …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «بالا خانه اش را اجاره داده است»

سایت بدون – بالا خانه استعاره از سر و عقل است . اجاره دادن هم به معنای آن است که کسی اختیار استفاده از خانه اش را به دیگری واگذار می کند و خودش کاری به آن ندارد کسی که خانه اش را اجاره می دهد، خانه دارد اما خودش از آن استفاده نمی کند بنابراین این ضرب المثل در …

توضیحات بیشتر »