بایگانی برچسب: اصطلاحات فارسی

ریشه و داستان ضرب المثل «دست از پا درازتر بازگشتن»

سایت بدون – دستان به طور معمول از پاها کوتاه تر هستند به ویژه آن که وقتی در دستان چیزی باشد و پر باشد اما آدمی که دستش خالی است و حالش خوب نیست ، دستانش آویزان است به شکلی که با اغراق می گویند که از پاهایش دراز تر شده است این ضرب المثل برای شکست، ناکامی و دستان …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «لنگ در هوا»

سایت بدون – آدم که پایش بر روی زمین ، مطمئن و با اتکا است تعادل دارد و خطر زمین خوردنش بسیار کم است اما انسانی که پایش روی زمین نیست تعادلش را از دست می دهد و نمی داند بالاخره زمین می افتد یا نه؟ لنگ در هوا ، به هر موقعیت نامطمئن و موقتی و پایدار گفته می …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «دندان روی جگر گذاشتن»

سایت بدون – در زمان های قدیم که هنوز داروی بیهوشی پیدا نشده بود وقتی می خواستند عمل جراحی حتی آن عمل های ابتدایی درد بسیار زیادی در بیمار ایجاد می شد به گونه ای که دیگر تحمل برای بیمار امکان پذیر نبود معمولا در این حالت میان دهان بیمار می گذاشتند بعضی از پزشکان بین دندان های بیمار پارچه …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «با حلوا حلواکردن دهن شیرین نمی شود»

سایت بدون – شما اگر هزار بار هم کلمه «حلوا» را بر زبان بیاورید دهنتان شیرین نمی شود اما اگر به اندازه یک سر سوزن از حلوا در درون دهان خود بگذارید شیرینی را احساس می کنید این ضرب المثل می خواهد بگوید که با حرف زدن و خیلی حرف زدن هیچ اتفاقی نمی افتد، باید کار را شروع کرد …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «دبه کردن»

سایت بدون- دبه یک بیماری است که ما به نام باد فتق می شناسیم وقتی کسی که می خواهد کاری را انجام ندهد این بیماری را بهانه می کند این اصطلاح برای کسی به کار می رود که می خواهد زیر قول یا قراردادش بزند و بخواهد از زیر تعهدی شانه خالی کند ضرب المثل های بیشتر را می توانید …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «بادمجان دور قاب چین»

سایت بدون – این اصطلاح از زمان ناصر الدین شاه بر می گردد در آن زمان خیلی ها می خواستند به شاه نشان دهند که در جشن ها و میهمانی ها حضوری فعال دارند اما چون از آشپزی خیلی سر و رشته نداشتند و در واقع هم می خواستند نمایش شرکت در آماده سازی مراسم را بدهند وقتی ناصر الدین …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «سرش به سنگ خورد»

سایت بدون – می گویند وقتی انسان جان خودش را از دست می دهد و در درون قبر می گذارندش تا مدتی باور ندارد که مرده است و می خواهد از قبر خارج شود این داستان ادامه دارد تا زمانی که سرش به سنگ لحد می خورد و باور می کند اصولا سر به سنگ خوردن، باعث می شود که …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «آفتاب لب بام»

سایت بدون – یک پشت بام را در نظر بگیرید آفتاب از مشرق طلوع می کند که می تواند به صورت استعاری نشان از کودکی باشد در میانه ظهر به اوج آسمان می رسد که همان جوانی است هر چه به غروب نزدیک تر شویم آفتاب انگار در آسمان از آن سوی پشت بام فرو می رود بالاخره غروب می …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «پا به دریا بگذاره دریا خشک می شود»

سایت بدون – رودخانه ممکن است خشک شود اما دریا بسیار بسیار ماندگار تر است و خیلی باید اتفاق عجیبی رخ دهد تا دریا خشک شود این ضرب المثل در توصیف آدم های بسیار بدشانس و بد اقبال به کار می رود ضرب المثل های بیشتر را می توانید در لینک زیر پیدا کنید مجموعه ای بی نظیر از ضرب …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «روغن ریخته نذر امامزاده کردن»

سایت بدون – می گویند در روستایی مردم در حال ترمیم بنای امامزاده ده بودند در روستا مردی زندگی می کرد که کارش تجارت بود بین روستاها حرکت می کرد و اموال را بین مردم می فروخت این مرد که ثروتمند بود و البته بخیل و خسیس در مقابل تقاضای مردم همواره وعده آینده و معامله بعدی را می دید …

توضیحات بیشتر »