سایت بدون – دو خواهر بودند که در یک خانواده فقیر زندگی می کردند این خانواده در باغچه خود کنگر کاشته بودند برای همین قوت غالب این خانواده کنگر بود این خواهرها بزرگ شدند ازدواج کردند خواهر بزرگتر زن یک آدم پولدار شد و خواهر کوچکتر زن یک آدم فقیر یک روز خواهر بزرگتر به میهمانی خواهر کوچکتر رفت خواهر …
توضیحات بیشتر »بایگانی برچسب: داستان ضرب المثل
ریشه و داستان ضرب المثل « زورت به خر نمی رسه جل را میکوبی؟»
سایت بدون – یک نفر سوار بر خر از جایی عبور می کرد ناگهان خرگوشی از جلوی خر گذشت خر رم کرد و دنبال خرگوش کرد و دوید مرد از بالای خر به زمین افتاد و خودش ماند و پالانی که موقع افتادن آن را محکم گرفته بود مرد شروع کرد به زدن پالان یا به عبارتی همان جل خر …
توضیحات بیشتر »حکایت بدون / وقتی بوقلمون ها به کمک آمدند
سایت بدون – جنگ داخلی اسپانیا یکی از معروفترین جنگهای داخلی تاریخ اروپا محسوب میشود. در این جنگ نیروهای طرفدار جناح چپ معروف به «جمهوریخواهان» از نیروهای معروف به «ملیها» شکست خوردند؛ و دوره طولانی دیکتاتوری ژنرال فرانکو در اسپانیا آغاز شد. اما امروز قرار نیست به تاریخ این جنگ یا خونریزیهایی که طی آن رخ داده است بپردازیم. بلکه …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « ارنعود»
سایت بدون – ارنعود در داستان های قدیمی فرمانده سپاه مسیحیانی بود که با صلاح الدین ایوبی جنگید وشکست خورد این ارنعود دارای قد بلند و اندامی بزرگ بود در لغات قدیمی به او ارنبود و ارنئوت هم می گویند این لغات در حال حاضر به قومی گفته می شود که در ترکیه و بلغارستان سکنی دارند این ضرب المثل …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «شانس خرکی»
سایت بدون – برای این که بدانید خر چیست باید کمی درباره قاپ بازی بدانید قاب یا قاپ، استخوان مچ پای گوسفند است که آن را بجول، بژول و بچول هم گفته اند این استخوان طباخان هنگام پختن کله پاچه کنار می گذارند قمار بازان قدیمی از این استخوان مثل تاس تخته نرد که شش وجه دارد به عنوان ابزار …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « مار در آستین پرورش دادن»
سایت بدون – می گویند زن و مردی بچه دار نمی شدند پیش رمالی رفتند و از او کمک خواستند رمال یک گوی به او داد و گفت این را در آستین خود بگذار و همه جا با خودت ببر این گوی ، تخم یک مار خطرناک بود. مرد همین کار را کرد و از درون تخم ماری به دنیا …
توضیحات بیشتر »حکایت کوتاه / گفتم؛ راه برو
سایت بدون – روزی لقمان در کنار چشمهای نشسته بود. مردی که از آنجا میگذشت از لقمان پرسید: چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است. دوباره سوال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل«چوب به لانه زنبور کردن»
سایت بدون – زنبورها یکی از اجتماعی ترین حیوانات هستند آن ها در کندوی خود تقسیم کار پیچیده ای دارند و به شدت از محیط زندگی خود حراست می کنند اگر حیوان یا شی خارجی وارد کندوی آن ها شود ، برای دفع آن هماهنگ هجوم می آورند حالا برخی از سر ناآگاهی و چشیدن عسل یا از سر آگاهی …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «آمپر چسباندن»
۲۴ سایت بدون – آمپر مد نظر آمپر آب است اگر سیستم خنک کننده موتور اتومبیل نتواند کار خود را به درستی انجام دهد و حرارت موتور از یک حدی بالاتر برود، به قطعات فلزی موتور آسیب جدی می زند قطعات فلزی را ذوب و قطعات پلاستیکی را آب می کند برای همین آمپر ماشین مقابل چشم راننده تعبیه کرده …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « روده درازی کردن»
سایت بدون – در زمان های قدیم در ایران شغلی به نام زهتابی بسیار رایج بوده است که در آن روده گوسفندان پاکسازی می شد و برای مصارف خاصی مورد استفاده قرار می گرفت زهتابی یکی از شغل های پردرآمد محسوب می شد از این روده برای خیلی چیزها استفاده می شد از نخی که برای کمان تیراندازی یا ساختن …
توضیحات بیشتر »