بایگانی برچسب: ملانصرالدین

ریشه و داستان ضرب المثل« مرغش یک پا دارد»

سایت بدون -روزی همسر ملانصرالدین برای حاکم شهر مرغ پخت و برای او فرستاد. ملا که در راه از بوی غذا مست شده بود ، در راه یک ران مرغ را کند و خورد. بعد با خودش گفت این چه کاری بود که من کردم برای همین یک توجیه درست کرد که مرغ از اول هم یک پا داشته . …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «دیگ ملا نصرالدین است»

سایت بدون – می گویند روزی ملانصرالدین از همسایه خود دیگی قرض گرفت چند روز بعد داخل آن دیگ، دیگ کوچک دیگری گذاشت و به همسایه پس داد همسایه که تعجب کرده پرسید : این دیگ چیست؟ ملا نصرالدین گفت: دیگ شما آبستن بود، در خانه ما وضع حمل کرد و این بچه دیگ شماست همسایه که از ساده لوحی …

توضیحات بیشتر »

حکایت کوتاه/او دنبال مرد کاملی می گشت

سایت بدون -ملا نصر‌الدین با دوستی صحبت می‌کرد. خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتاده‌ای؟ ملا نصر‌الدین پاسخ داد:  فکر کرده‌ام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بی‌خبر بود. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «بزبسته ملانصرالدین است »

سایت بدون – ملانصرالدین دو بز داشت ،هر دوی آن ها را با طناب به دیوار بسته بود، یک روز یکی از آن ها طنابش شل شده و فرار می کند ، ملا هر چقدر بز فراری می گردد ، پیدایش نمی کند ، وقتی برمی گردد ، شروع می کند بزی که فرار نکرده را زیر شلاق گرفتن و …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «گوساله بسته را می زند»

سایت بدون – می گویند ملا نصرالدین دو گوساله داشت. روزی طناب نگه دار یکی از گوساله ها شل بود و فرار کرد. هر چه ملا به دنبال او دوید به هیچ کجا نرسید عاقبت دست خالی و خسته به خانه برگشت شروع کردن به زدن گوساله ای که در خانه مانده بود از او پرسیدند چرا این کار را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«دعوا سر لحاف ملا بود»

سایت بدون – روزی ملا نصرالدین و همسرش خواب بودند که شنیدند از کوچه صدای دعوا می آید ، همسر ملا گفت :«مرد برو ببین چه خبر است» ، ملا گفت :«به ما چه ربطی دارد، نصفه شبی » ولی همسر او آن قدر اصرار کرد که او لحافی دور خود پیچید و به کوچه رفت . گویا دزدی به …

توضیحات بیشتر »