سایت بدون – می گویند مردی بود که به او ظلمی شده بود هر بار که می خواست پیش قاضی برود دستپاچه می شد و می ترسید نتواند از حق خود دفاع کند بالاخره زنش کلاه مرد را به او داد و به او بگو برو برای این ماجرا را تعریف کن خودت هستی و خودت و این کلاه بهترین …
توضیحات بیشتر »