سایت بدون – زمانی مردی ثروتمند تازه مرده بود فرزندان او دور هم جمع شده بودند تا درباره میراث او تصمیم بگیرند تا معلوم شود چه چیزی به کدام فرزند می رسد ناگهان مردی وارد جمع شد و گفت من برادر شما هستم پدر شما در سفری که به شهر ما داشت با مادر من ازدواج کرده فرزندان مرد گفتند: …
توضیحات بیشتر »