سایت بدون – اگر قطع همکاری با مارک ویلموتس را حتمی بدانیم، طبعاً اولین سؤالی که باید در جامعه فوتبال ما مطرح باشد و درباره آن اتخاذ تصمیم شود، انتخاب فردی است که باید به جانشینی او سکان هدایت تیم ملی فوتبال ایران را در دست گیرد و در این خصوص البته برخی اختلاف سلیقهها وجود دارد که بدیهی و قابل فهم نشان میدهد.
عدهای تنزل اخیر ایران از صدر فوتبال آسیا را که از جدول ماهانه فیفا استخراج میشود، چیزی همانند یک فاجعه تلقی کردهاند و بعضی نیز میگویند اگر با بساط فعلی به مرحله نهایی جام جهانی ۲۰۲۲ نرسیم، زمین و آسمان به یکدیگر دوخته خواهند شد، حال آنکه مهمترین مسأله این است که تیم ملی از این پس با کدام روال و شکل بازی به میدان میآید و دستور کار و سیستمهای مورد نظرش چیست و چه چیزهایی را اهداف خود میانگارد، زیرا اگر در این زمینهها خطا کنیم، بازگشتمان به روزهای خوب دچار تأخیری بیشتر خواهد شد و چنانچه در زمینههای فوق خوب عمل کنیم، هم راهیابی به جام جهانی بعدی در دسترسمان خواهد بود و هم لاجرم رتبه اول آسیا در رنکینگ فیفا را از ژاپن پس خواهیم گرفت هرچند دومی آنقدرها هم اهمیت ندارد که در افواه و در اظهارات بسیاری از افراد شنیدهایم.
صداهای آشنا
در حالی که در گذشته نزدیک، خارجی بودن سرمربی تیم ملی یک شرط عدولناپذیر در امر انتخاب چنین فردی به نظر میرسید و رویکرد به مربیان وطنی به حداقل رسیده بود، خرابکاری بزرگ. ویلموتس در مدت کوتاه و کوچک حضورش در مسند هدایت تیم ملی چنان شرایطی را کم و بیش تغییر داده و حالا صداهای آشنا و اظهاراتی را از زبان برخی اهالی فوتبال میشنویم که فدراسیون را تشویق به جذب دوباره یک مربی داخلی میکنند. مجید جلالی یکی از آنها است که به فدراسیون توصیه کرده کار را به یحیی گلمحمدی بسپرد و هادی طباطبایی یک کارشناس دیگر که جذب مجدد علی دایی را توصیه کرده و حتی امیر عابدینی که رویکرد مجدد به برانکو ایوانکوویچ را نفی نکرده، اصرار بر این دارد که دادن رقمی در اندازههای دو میلیون یورو به پروفسور کروات اشتباه است و سر و ته قضیه او را باید با ۸۰۰ هزار یورو هم آورد. حسین فرکی هم به پاس همکاری و دوستی دیرینش با ایوانکوویچ وی را بهترین گزینه برشمرده اما نتوانسته است بیکفایتی و سردرگمی فدراسیون در مورد همکاری با ویلموتس را کوچک بینگارد و گفته است اسباب تأسف (و البته یک عامل تبلیغ منفی) است که یک مربی مطرح بینالمللی در سطح ویلموتس را بیاوریم و پس از گذشت فقط شش ماه بگوییم که ادامه همکاری با او غیرممکن بوده است و باید قرارداد فیمابین لغو شود.
لبخندواره بر چهره رئیس
حقایق امر هر چه باشد، این نکته که برانکو در صدر گزینههای فدراسیون قرار دارد و با وی گفتوگو و قرار و مدارهای لازم هم گذاشته شده، از هر تردیدی به دور است. مهدی تاج رئیس فدراسیون جمعه شب در مصاحبهای تلویزیونی وقتی صحبت جذب مجدد برانکو برای هدایت تیم ملی به میان آمد، لبخندوارهای بر چهرهاش نشست و چون طبق قواعد بینالمللی و با التفات به فسخ نشدن کامل قرارداد موجود با ویلموتس نمیتوانست به روشنی بگوید که با ایوانکوویچ چه کرده و چه گفته است، صرفاً گفت: «حالا ببینیم!» این «حالا ببینیم» و همه حرفهای اخیر تاج و برخی اطرافیان وی مانند علوی و طالقانی و به واقع شرایط موجود به این معنای مستقیم و روشن است که به رغم مطرح شدن مجدد گزینههای وطنی، برانکو همچنان گزینه نخست هدایت تیم از دید سران فدراسیون است و اقدامات لازم هم در این زمینه صورت پذیرفته و با شخص وی گفتوگو شده و اگر مدیران فوتبال از صحبت شفاف در این خصوص پرهیز میکنند، به سبب قواعد صریح و تخطیناپذیر فیفا است که تصریح میدارند گفتوگو با گزینهای جدید برای هدایت یک تیم ملی در شرایطی که هنوز قرارداد سرمربی قبلی فسخ کامل و وی رفتنی نشده باشد، کاری خطا و مستوجب مجازات است. به واقع نیز در میان افرادی که میتوانند برای هدایت تیم ملی مدنظر قرار گیرند و به این پست برسند، ایوانکوویچ اصلحترین انتخاب است و دلایل متعددی دال بر این موضوع است.
۱- اصلیترین حسن ایوانکوویچ آشنایی کامل او با شرایط فوتبال ایران و خوب و بدهای آن است و او مثل ویلموتس نیست که باید یک فهرست را مینوشتند و در اختیارش میگذاشتند و یا اینکه در صورت استقلالطلبانهترین رویکرد نیز باید شخصاً به فهرستهای آخر کیروش روی میآورد تا بداند چکاره است و باید چه کسانی را فراخواند و اعتراف اخیر سران فدراسیون هم دال بر این موضوع است که مربی ۵۰ ساله و بلژیکی تیم ملی هنوز و به رغم گذشت ۷ ماه از شروع کارش نمیدانست تیمهای باشگاهی اکثر نفرات منتخب کدام تیمها هستند و آنها از کدام آبشخور میآیند.
۲- برخلاف آنچه سرمربی پرتغالی سابق تیم ملی به کرات ادعای آن را مطرح کرد و بعداً توسط هواداران وطنی وی تکرار شد، برانکو در سطحی پایینتر از کیروش نیست و دستاوردهایش به لحاظ فتح جام و عناوین اگر بالاتر نبوده باشد (که به وضوح هست) پایینتر از آن هم نبوده است و کافی است به عناوینی که وی برای تیم ملی در مرتبه قبلی انتصابش کسب کرد، توجه نمایید اما به جای شرح و بسط بیشتر این موضوع بهتر است صرفاً به این قضیه توجه کنیم که اگر فدراسیون همچنان بر جذب یک سرمربی خارجی برای تیم ملی اصرار دارد، وقت برای استخدام مؤثر و موفق یک مربی خارجی تازهوارد اندک است و چنان فردی در ۳ ماه و اندی باقیمانده تا دیدارهای رسمی بعدی تیم ملی نمیتواند به چنان آشنایی و اطلاعاتی درباره ملیپوشان برسد که برای انجام انتخابهایی درست و تشکیل یک تیم ملی قوی به آن نیاز است. هر مربی خارجی جدیدی که بیاید، حداقل به هفت، هشت ماه وقت نیاز دارد تا ببیند به کجا آمده، با کدام فرهنگهای رفتاری و رویکردهای ورزشی مواجه است و آدمهایی که باید در موردشان تصمیمگیری کند، دقیقاً چگونه آدمهایی هستند و اگر بخواهیم واقعبین باشیم، چنین چیزی به یک سال و یا یک سال و نیم مهلت نیاز دارد و برای کیروش هم سه چهار سال طول کشید تا سوار کارها شود و اوضاع را بهتر مدیریت کند و اگر برانکو از بدو انتصاب به عنوان سرمربی تیم ملی موفق نشان داد، به این سبب بود که دو سال تحت عنوان دستیار اول میروسلاو بلاژویچ در تیم ملی فعالیت کرده بود و این امر به او فرصت داد همه چیز را بفهمد و با شرایط فوتبال ایران آشنا شود و روزی که جای «چیرو» را گرفت، دقیقاً بداند که چکاره است و چه باید بکند.
۳- به لحاظ تاکتیکهای انتخابی و رویکردهای فنی نیز جایگاه برانکو مشخص است و طی ۱۰ سال حضور و زندگی و کار او در ایران مشخص شده که وی در هر یک از موارد و دیدارها و مناسبتها چه تدبیری را برمیگزیند و روشهای استفادهاش از مهرههای موجود چیست. اینکه او پرسپولیس را سه بار متوالی قهرمان لیگ برتر کرد هرچند بسیار پرارزش بود اما از آن مهمتر رساندن پرسپولیس به فینال لیگ قهرمانان آسیا در سالی بود که انواع نداریها و بلایا به این تیم تحمیل شده بود و بحران مصدومیتها و باران محرومیتها پرسپولیس را کمرنگ کرده و حتی از مجازات شدید فیفا هم که دستش را برای خریدهای تازه بسته بود، مصون نمانده بود. برانکو به سبب سالها کار در ایران و همچنین لیگهای عربستان و چین و آشنایی با آنچه در قطر و امارات و بحرین و عمان جریان دارد، گزینه بسیار آگاهتر و بهتری در قیاس با هر گزینه خارجی دیگری است که فدراسیون میتواند پس از رفتن ویلموتس به سمت وی خیز بردارد. بیگمان عامل مهمی که باعث ناکامیهای اخیر تیم ملی در مسابقاتش با بحرین و عراق شد، بیاطلاعی آشکار و کامل ویلموتس با فرهنگ و روشهای کار در این تیمهای عربی بود و او آنقدر بیخیال و نسبت به سرنوشت تیم ملی ایران بیتفاوت بود که هرگز هم نکوشید اطلاعات فوق را کسب و در راه شناسایی رقبای ما مطالعه و جستوجو کند.
۴- میتوان همچنان به گزینههای داخلی چشم دوخت اما برخی از آنها مثل دایی و قلعهنویی قبلاً هم امتحان خود را در این سطح پس داده و دست خالی ماندهاند و اگر قرار است به قول عدهای جذب مجدد برانکو «رجعت به عقب» تلقی شود، چطور میتوان انتخاب مجدد مربیان ایرانی فوق را هم در دایره شمول این دیدگاه قرار نداد؟ یحیی گلمحمدی هرگز سرمربی تیمهای ملی نبوده و نه فقط فقدان تجربهاش در این زمینه یک عیب آشکار است، مهمتر و بدتر از آن کمی خجول و قانع بودن وی و فقدان برخوردهای برونگرایانهای که از آن اقتدار ببارد، در رفتارهای این مربی شایسته وطنی است که شاید کنترل او را بر رختکن تیم ملی دشوار سازد و ملیپوشان و بهویژه لژیونرها را به این باور نرساند که با یک سرمربی مقتدر طرف هستند.
زمانی برای صبر
لزومی نیست اسم سایر گزینههای احتمالی را بیاوریم، زیرا هیچیک در سالهای اخیر چنان جلوهگری نکردهاند که به نظر آید بختی ملموس برای رسیدن به اهدافشان و بهویژه کسب موفقیت در مرحله نهایی انتخابی جام جهانی ۲۰۲۲ در قاره آسیا را دارند. از آنجا که فدراسیون همچنان مشغول تمام کردن کار ویلموتس و انجام رسمی و سریع امور انتخاب جانشین وی است، بحث و صحبتی بیش از این درباره برانکو و یا هر فرد دیگری که سرمربی تیم ملی شود، غیرضروری مینماید و باید فعلاً صبرکرد و فرجام ماجراها را دید.
برچسببرانکو ایوانکوویچ تیم ملی ایران سایت بدون
مطلب پیشنهادی
حتما باید دید/ مارمولک؛ روایت راه های رسیدن به خدا
سایت بدون – فیلم مارمولک یکی از برجستهترین و محبوبترین آثار سینمای ایران است که …