جواد
نوائیان رودسری – قیام سربداران در تاریخ ایران، از دو منظر حائز اهمیت
است؛ نخست شکل گرفتن قیامی بیشتر مردمی علیه استیلای ستمگرانه ایلخانان
مغول و در پی آن، پیروزی قاطع ایرانیان و دوم، شکل گرفتن نخستین حکومت شیعی
در تاریخ ایران. هرچند که پیش از سربداران، آلبویه شیعی مذهب نیز،
اقتداری به هم زدند، اما تشیع در ارکان قدرت آن ها مانند سربداران، ساری و
جاری نبود. چنان که مشهور است، خواجه علی بن مؤید، آخرین امیر سربداری،
برای به کار گرفتن فقه حکومتی شیعه اثنیعشری در بدنه حاکمیت، تلاش وافر
کرد و حاصل درخواست وی از شمسالدین محمد بن مکّی، مشهور به شهید اول، در
این زمینه، نگارش کتاب «لمعه دمشقیه» بود که بعدها شرحهای فراوانی بر آن
نوشته شد و امروزه نیز، جزو آثار مورد مراجعه طلاب و دانشجویان محسوب
میشود. با این حال، مردم ما، سربداران را بیشتر با سریالی تلویزیونی
میشناسند که در سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با کارگردانی
محمدعلی نجفی در رسانه ملی پخش شد و مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرد.
هرچند که سازندگان فیلم تلاش کردند تا منطبق با شرایط آن روزها، روایتی
تاریخی از مقاومت خراسانیان در مقابل مغولان ارائه کنند، اما آنچه از آب
درآمد، صرف نظر از توفیقش در انعکاس این مقاومت، با بسیاری از روایتهای
تاریخی سازگاری نداشت و به ویژه، شخصیتهایی که نقش محوری را در سریال ایفا
میکردند، در متون پیشینیان، قابل احصا نبودند. در این نوشتار کوتاه، سعی
خواهیم کرد که سریال خوش ساخت و خاطرهانگیز سربداران را از منظر تاریخی،
نقد و بررسی کنیم.
فضای مغول زده!
دورانی که در سریال روایت میشود، اواخر عصر ایلخانی است؛ ابوسعید، واپسین
ایلخان مغول که روزگار را به عیاشی و میگساری میگذراند، کشور را به دست
کارگزاران ایرانی و مغول سپرد. اوضاع داخلی بسیار آشفته بود و ناامنی در
همه جا گسترش داشت؛ با این حال، مغولان بر کیش پیشینیان خود نبودند؛ هر چند
رسوم مغولی، هنوز رواج داشت، اما بر آن لعابی از فرهنگ ایرانی و آداب
اسلامی کشیده شده بود. مخاطبان سریال، یعنی افرادی که در تاریخ مطالعه
چندانی نداشتهاند و حکومت مغول را با چنگیزخان یکی میگیرند، فضای
سربداران را، فضای عهد ایلغار و هجمه چنگیز میپندارند. جالب است بدانید که
مغولان، در زمان غازانخان، سال ۶۹۴ هـ.ق، به طور رسمی پذیرای اسلام شدند و
همه سرداران و سرکردگان آن ها، به جامه مسلمانی درآمدند. وزرای ایرانی،
همچون خواجه رشیدالدین فضلا… و تعدادی دیگر، اهتمام فراوانی برای ترمیم
خرابیهای ایجاد شده داشتند و تاحدی توانستند آسیبهای وارد شده را جبران
کنند. سران مغول، عموماً خود را پایبند به اسلام و در اواخر دوره ایلخانی،
متمایل به تاریخ ایران نشان میدادند. میدانیم که یکی از مدعیان ایلخانی،
پس از مرگ ابوسعید، شخصی به نام «انوشیروان» از دودمان چنگیز بود! در دربار
مغولان خاندانهایی وجود داشتند که به رغم تبار مغولی و گاه چنگیزی، سخت
پایبند به دیانت محمدی بودند که خاندان امیرچوپان، نمونهای از این
خاندانهاست. با اینحال، سریال یکسره در پی تاراندن مغولان به زاویه تاریک
تاریخ است و از این لحاظ، میخواهد «پیاز داغ» مسئله ستمگری و خانمان سوزی
آن ها را کمی زیادتر کند. بنابراین، فضای سریال، با وجود بیان برخی حقایق،
چندان منطبق با واقعیتهای تاریخی نیست؛ به دیگر سخن، به جای آنکه
صحنهها، القا کننده فضای سالهای ۷۲۰ تا ۷۳۰ هـ.ق باشند که میانه دوره
ابوسعید است، بیشتر جو سالهای ۶۱۶ تا ۶۲۰ هـ.ق را در ذهن خواننده خلق
میکنند که مطابق با دوران هجوم چنگیز و قتلعام وحشیانه ساکنان فلات ایران
است.
آدمهای ناواقعی
اگر تصمیم گرفتهاید در تاریخ به دنبال شخصیتهای مهم سریال سربداران،
مانند قاضی شارع بگردید، بیخیال شوید، چون چیزی به دست نخواهید آورد!
هرچند که کارگردانهای معروف هم، هنگام ساخت فیلمهای تاریخی، به خلق
شخصیتهای مجعول برای بالابردن کیفیت کار و باورپذیرتر کردن آن برای مخاطب
میپردازند، اما اینکه بیاییم و افزون بر شخصیتسازی، جای افراد را هم عوض
کنیم، خیلی نادر است. به عنوان مثال، بسیاری از شخصیتهای برجسته سریال
سربداران، واقعی نیستند یا دست کم یافتن مصداق آن ها در تاریخ، کار هر کسی
نیست. قاضی شارع که با نقشآفرینی جذاب و جاودانه علی نصیریان، در ذهن
مخاطبان سریال جا خوش کرد و برای سالها ماندگار شد، اصولاً نظیر بیرونی و
تاریخی ندارد؛ هر چند که در دوره مغول، مانند دورههای قبل و بعد از آن،
همواره وعاظالسلاطین به توجیه جنایات و هموار کردن راه ناصواب شاهان و
امیران مشغول بودهاند، اما در دوره ابوسعید، آن هم در خراسان، نمیتوان
نشانی از فردی به نام قاضی شارع گرفت. گویی تعقیب قاضیالقضات باشتین در
صفحات تاریخ به جایی نمیرسد و مورخ، باید دست خالی به جای اولش برگردد.
نظیر همین مسئله درباره خواجه قشیری نیز، صدق میکند. حتی در سریال جای
برخی از شخصیتها عوض شده است. مثلاً «آیتخت» که نقش او را در سریال، حسین
خانیبیک بازی میکند، بردهای است محنت کشیده و سیاه که میخواهد در این
قیام جایگاهی داشته باشد؛ اما در تاریخ نامی از او نیست و خواندن اسم وی
برای مورخ، بیشتر یادآور نام «آیتیمور»، دومین امیر سربداری است که پس از
وجیهالدین مسعود به حکومت رسید. در این بین، البته میتوان شخصیتهای
واقعی را هم در سریال محمدعلی نجفی سراغ گرفت؛ مثلا «کلو اسفندیار» که
ظاهراً رئیس صنف آهنگران بود و در قیام نقشی محوری ایفا کرد و در سریال
نیز، میتوان نشانی از وی یافت. کلو اسفندیار بعدها یکی از امرای سربداری
شد و به دلیل رقابت داخلی یا ظلم و ستمی که به مردم روا میکرد، به قتل
رسید. از دیگر شخصیتهای سریال که میتوان رد آن ها را در تاریخ زد،
طغاتیمور است که در سریال با عنوان طغای شناخته میشود و زندهیاد فیروز
بهجت محمدی با ایفای نقش وی، شهرت فراوانی پیدا کرد. او یکی از شاهزادگان
مغول بود که در پی مرگ ابوسعید، مدعی حکومت شد و به نام خود سکه زد. ظاهراً
مرکزیت حکومت او در اسفراین قرار داشت. طغای به وسیله خواجه یحیی کرابی،
امیر سربداری مغلوب و مقتول شد. نکته جالب توجه درباره سریال سربداران،
افزون بر زمان ساخت و فضای پخش آن، نقش عبدالرفیع حقیقت، به عنوان مشاور
تاریخی پروژه است؛ او که یکی از پژوهشگران شناخته شده در عرصه مطالعات
تاریخی محسوب میشود، متن تحقیقی سریال سربداران را به رشته تحریر درآورده
است؛ اما اینکه کیهان رهگذر، نویسنده فیلم نامه، چقدر به متن تحقیقی
عبدالرفیع حقیقت وفادار مانده، مسئله ای است که باید پس از مطالعه هر دو
نوشته، دربارهاش نظر داد.
برچسبباشتین بدون سایت بدون سربداران شیخ حسن جوری علی نصیریان قاضی شارع
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «نانش در روغن است»
سایت بدون – ضربالمثل «نانش در روغن است» در زبان فارسی به کسی اشاره دارد …