آیا شوچنکو در تیم ملی اکراین موفق می شود؟شوا یک ستاره دوست‌داشتنی


سایت بدون -قضاوت عجولانه، کار بسیار ناشایستی است. این‌که با استناد به یک گزاره گاهی معتبر و گاهی نامعتبر، موفقیت احتمالی یک مجموعه را زیر‌سوال ببریم و یا ناکامی احتمالی آن را توجیه کنیم، مصداق بارز همین قضاوت عجولانه است. این‌که مثلا مدام بشنویم که مهاجمان، هیچ‌گاه مربیان خوبی نمی‌شوند، حتی اگر بهترین عصر خود باشند. با ردیف کردن نام‌ها، کسی چیزی عایدش نمی‌شود. این‌که پپ گواردیولا، زین‌الدین زیدان، دیه‌گو سیمئونه، مائوریتسیو پوچتینو، آنتونیو کونته، یورگن کلوپ و… به‌عنوان موفق‌ترین مربیان عصر فعلی دنیای فوتبال همگی فوتبالیست بوده‌اند ولی مهاجم نه، شاید در نگاه اول این احساس را القا کند که این فکت، همیشگی است و از مهاجمان، مربی در نمی‌آید. کما این‌که در گذشته هم مربیان موفق دنیای فوتبال امثال یوهان کرایف، دینوزوف و زاگالو بوده‌اند که کارشان در زمان بازیگری، اکثرا بیرون از محوطه جریمه انجام می‌شد. اما خب همیشه هم این‌گونه نیست. از آنجایی که مثال نقض برای هر پدیده‌ای وجود دارد، فقط کافیست به یک مثال مراجعه کنید. اگر هم آن مثال جدید بود که چه بهتر. مثلا یک مثال که از موفقیت آن ۴۸ ساعت هم نگذشته باشد. دم دست‌ترین و بهترین گزینه؟ آندری شوچنکو.
 به یاد قدیم
در میان فورواردهای نسل قدیمی‌تر فوتبال، برخی بودند که گلزنی در خونشان بود. فرقی هم نداشت رقیب چه تیمی بود و اصلا توپ کجاست. آن‌ها به ثانیه‌ای زمان برای تاثیرگذاری احتیاج داشتند و‌ خلاص. شوچنکو دقیقا چنین فردی بود. برایش فرقی نمی‌کرد با دیناموکیف تهی از ستاره برابر بارسلونا به میدان می‌رود، وارد زمین می‌شد، نوکمپ را به آتش می‌کشید و تمام. فرقی نداشت که برابر جیجی بوفون نامدار قرار می‌گیرد یا اولیور کان آن زمان نامدارتر، هرکدام را به زیباترین شکل ممکن می‌سوزاند. رکورددار گلزنی در دربی دلامادونینا، البته هرچقدر که در زمین قاتل بی‌رحم ‌و دقیقی بود، خارج از آن گاهی به سرش می‌زد و تصمیمات عجیب و غریبی می‌گرفت. مانند رفتن به چلسی آن‌هم زمانی که بهترین مهاجم دنیا بود و در میلان می‌پرستیدنش. همان تصمیم فوتبالش را نابود کرد. نتوانست با فوتبال جزیره هماهنگ شود و خوزه مورینیو از او‌ خوشش نمی‌آمد. تجربه نشان داده که این دومی از هر چیزی در دنیای فوتبال بدتر است! به میلان برگشت اما سایه‌ای از آن شوا هم نبود. به دیناموکیف برگشت اما اوضاع بدتر شد. بعد از فوتبال قرار بود به سیاست روی بیاورد اما آدم این کار نبود. درواقع همان زمان که توپ طلای ۲۰۰۴ را به دست آورد و اوکراین در تب جنگ داخلی می‌سوخت، تصمیم گرفت که برای نجات مردمش کاری کند اما روش غلطی را در پیش گرفت. مثل همه تصمیمات بی‌خردانه‌اش خارج از مستطیل سبز. او از اول هم آدم بازی بود. به همین دلیل خیلی زود فهمید که باید چه کند، به زمین بازی برگشت و‌ حالا بازهم قهرمان ‌مردم کشورش است.
 جنتلمن، روی نیمکت
حالا شوا با آن موهای طلایی که زمان بازی بلند بودند و حالا مدل موقرانه‌ای به خود گرفته‌اند، توانسته تیم ملی کشورش را به یورو ۲۰۲۰ برساند. درواقع اوکراین اکنون در کنار بزرگانی که زودتر از همه تیم‌ها صعودشان را نهایی کرده‌اند قرار گرفته و توانسته در مرحله انتخابی، پرتغال، مدافع عنوان قهرمانی یورو و قهرمان لیگ ملت‌های اروپا را کنار بزند. آن‌هم با اقتداری فوق‌العاده. همه‌چیز برای موفقیت شوچنکو مهیاست. شاید در میان سیل عظیم مربیانی که در این سال‌ها هدایت میلان را در اختیار داشته‌اند و ناکام بودند،‌ شوا می‌تواند گزینه مناسبی باشد. البته بعد از موفقیت با تیم ملی؛ چراکه قضاوت عجولانه کار درستی نیست!

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *