سایت بدون -اختلاف و گاهی درگیری لفظی بین زن و شوهرها امری کاملا طبیعی است، اگر چه حتی به جرات میتوان گفت مشاجره یا بگو مگو جزئی لاینفک از زندگی زناشویی است.
داشتن تعارض و اختلاف نظر تا جایی که باعث ایجاد انگیزه، تغییر و تحول در یکی از زوجین یا هر دوی آنها شود، اغلب بهعنوان نیروی محرکهای محسوب میشود که تغییرات شگرف شخصیتی، اخلاقی، خانوادگی از جمله مهمترین پیامدهای مثبت آن است. اما اگر اختلافات بیش از حد معمول باشند یا دائما بر سر مسائلی پیش افتاده بهوجود آیند، ممکن است نه تنها سازمان زندگی مشترک را ویران و متلاشی سازند بلکه برای فرزندان آن خانواده نیز بسیار مضر و آسیب زا باشند.
آثار مخرب اختلافات والدین بر روحیه و سرنوشت کودکان بر همگان آشکار و مبرهن است، اما با این حال برخی از والدین هنگام خشم و عصبانیت، عنان صبر میگسلند و در حضور کودکانشان، طوری با یکدیگر رفتار یا مکالمه میکنند که کودک هرگز متوجه آن نمیشود علت قهر و دعوای والدینش و از همه مهمتر دلیل رد و بدل کردن کلمات دلسردکننده و آزاردهنده چیست؟ اگرچه گاهی نیز ممکن است به داوری هم دعوت شوند اما بی شک نمیدانند چگونه باید حل مساله کنند یا طرف پدر را بگیرند یا حق را به مادر دهند!
دعوا همیشه باعث ترس و نگرانی است
کودکان متناسب با سن شان، به دعوای والدین خود، واکنشی متفاوت نشان میدهند و حتی تعابیر مختلفی از آن دارند. اغلب کودکان کم سن و سال بهدلیل ناآگاهی و تجربه اندک زندگی، مشاجرات والدین خود را بسیار منفی تعبیر کرده و به هر طریق ممکن متوسل میشوند تا اطرافیانشان را به آرامش و سکوت دعوت کنند، گاهی با گریه، ایجاد سروصدا، اعتراض کردن یا حتی با بیان موضوعی خندهدار توجه والدینشان را جلب میکنند.
گرچه گاهی نیز ممکن است درمانده و مستاصل شوند و ترجیح دهند با فرار از موقعیت، بر ترس، نگرانی و دلهره خود فائق آیند.
هر چه کودک خردسالتر باشد، احتمال نشان دادن واکنش ترس بیشتر است، بنابراین برای پرهیز از این وضعیت به والدین توصیه میکنیم تا آنجا که امکانپذیر است مشاجرات خود را کنترل و مدیریت کرده و موضوع بحث و اختلاف را در فضای خصوصی زندگی مشترکشان حل و فصل کنند.
بازی یارگیری ممنوع
در خانوادههای سالم فرزندان هرگز حق دخالت در اختلافات و تعارضات والدینشان ندارند، این در حالی است که در خانوادههای متشنج، پدیدهای به نام یارگیری اتفاق میافتد.
یارگیری به ارتباط همهجانبه و یکطرفه والدین با یک یا چند نفر از فرزندان اطلاق میشود به این معنا که زوجین، یکی یا هر دو زوج، با فرزند جنس مخالف یا موافق خود، مثلا مادر با دختر و پدر با پسر یا برعکس، در همه مسائل، هم رای و همسو میشوند، که این همسویی والدین با فرزندان و از همه مهمتر غلبه یک گروه بر گروه دیگر، ممکن است باعث بروز مشکلات بیشتر و حتی دعوای قدرت میان آنان شود.
روان شناسان معتقدند این الگوی آشفته و نابهسامان دعواها و مشاجرات خانوادگی، یکی از مهمترین دلایل روان پریشی درون خانوادگی است که به موجب آن، اعضای خانواده به جای آن که با درایت، عقل و منطق بهدنبال راهکاری برای حل مسائلشان باشند، در مواجهه با مسائل، کاملا احساسی و هیجانی برخورد میکنند که در نتیجه خانواده از ابعاد متفاوتی دچار مشکلات میشود.
البته این تنها یک روی سکه است که در دیگر روی آن، میتوان از مصائب و پیامدهای منفی بسیار مهمی سخن گفت که سعادت زندگی کودکان را بهشدت مخدوش میکند؛ مثلا فرزندان چنین خانوادههایی، اغلب اعتماد خود را نسبت به والدین شان از دست میدهند و چون همیشه این تصور را در ذهنشان داشته اند که والدینی قوی و مقتدر ندارند و همیشه در حل بسیاری از مسائل و مشکلاتشان عاجز و ناتوانند، هرگز به خود این جرات را نمیدهند درباره مسائل شخصیشان با آنها صحبت کنند یا مشکلاتشان را با والدینشان در میان بگذارند که بیتردید همین عامل زمینه بروز بسیاری از اتفاقات ناخوشایند است.
از سوی دیگر، کودکان چنین خانوادههایی، بهخوبی یاد میگیرند چگونه از والدینشان سوءاستفاده و بهرهکشی کنند و مانند یک حکمران مستبد و دیکتاتور، آنها را مجبور به اجرای مقاصدشان کنند.
برای اجتناب از این وضعیتهای نامساعد، به والدین توصیه میکنیم هرگز برای حل مشکلات خود، متوسل به کودکان نشوند، بلکه با فراگیری مهارت ارتباطی مانند مذاکره، همدلی و درک متقابل، راهکاری برای حل مشکلاتشان انتخاب کنند تا بتوانند با مدیریت و تسلطی بیشتر و کاملا بهطور مسالمت آمیز، مشکلاتشان را برطرف کنند.
دعوا گاهی همان کودکآزاری است
امروزه بسیاری از زوجین بدون دلیل و برهانی منطقی یا حتی بدون وجود مشکل یا اختلافات جدی، تن به جدایی میدهند در حالی که عدهای دیگر، بهرغم وجود بحرانهای عمیق در زندگیشان، حاضر به طلاق و جدایی نیستند.
اختلافات و درگیریهای همیشگی والدین و از همه مهمتر مشکلات اعتقادی و سلیقهای محسوس میان زوجین، مانند سمی مهلک است که بقای یک زندگی خانوادگی سالم را تهدید میکند و اغلب به نظر روانشناسان، این وضعیت نابهسامان، یعنی زندگی در یک فضای پر از تشنج و درگیری، نوعی کودک آزاری ناآگاهانه محسوب میشود که نه تنها به نفع کودک نیست بلکه آسیبهای بسیار جدی به روح و روان او وارد میکند.
آثار مخرب بگو مگوها و مشاجرات
بی حد و مرز، آن هم در حضور دیدگان کودک، گاهی از
تاثیرات طلاق دردناکتر است. کودکی که همیشه ناظر
مشاجرات بیدلیل والدینش است، امنیت روانی و شخصیتی خود
را از دست میدهد، آنطور که باید و شاید به بلوغ
عاطفی، اجتماعی و فکری نمیرسد، به خوبی مهارت حل
مساله نمیداند و اغلب در برابر کوچک ترین مسائل زندگی
دچار پرخاشگری، احساس حقارت، یاس و ناامیدی
میشود.