بدون دانستن حق شماست ، بیشتر بدانید
سایت بدون – آنچه از مصادیق سلبریتی و سلبریتی‌گری سراغ داریم، بیشتر مربوط به سینما و موسیقی و هنرهایی می‌شود که مردم بیشتر در معرض آنها قرار دارند. با این حال، ادبیات و اهل کلمه نیز در سطح و گستره نفوذ مشخص خود خالی از سلبریتی‌ها نیستند. به هر حال، عده‌ای هستند که مردم ادب‌دوست نسبت به آنها حساسند. این حساسیت گاه شاید شبیه حساسیتی باشد که نسبت به سلبریتی‌های سینما و موسیقی داریم؛ یعنی منتظریم عکسی یا اظهارنظری جنجالی از آنها منتشر شود و ما مثل این‌که جاستین بیبر را دنبال می‌کنیم یا بهرام رادان و شهاب حسینی را ببینیم سلبریتی ادبی‌مان چه کرده، کجا رفته و چه عکسی از پشت صحنه زندگی او منتشر شده است؟ البته همین‌جا بگوییم که در ادبیات ما تعداد این نوع از سلبریتی‌ها که چنین حساسیتی بر آنها شکل گرفته، شاید به تعداد انگشتان یکی از دست‌ها هم نباشد اما بی‌تردید یکی از این معدود گزینه‌‌ها، محمدرضا شفیعی کدکنی است؛ شاعر و محقق و آکادمیسنی که بسیار محبوب است و طرفدار دوآتشه و تیفوسی زیاد دارد. نشان به آن نشان که کلاس‌های درسش در دانشگاه تهران همیشه مملو است از دانشجویان و مهمانان که نه‌تنها صندلی‌ها را پر می‌کنند و زمین می‌نشینند بلکه گاه از سر و کول استاد هم بالا می‌روند.
حالا تازه‌ترین خط و خبری که از استاد منتشرشده و حتما موردتوجه طرفدارانش قرار خواهد گرفت دو عکس و یک روایت است از تیرماه سال گذشته. ماجرا از این قرار است که محمدرفیع جلالی در روایتی از همراهی با محمدرضا شفیعی کدکنی از این‌که او به‌وضوح بر مزار مادر می‌گرید، طوری که شانه‌هایش تکان می‌خورد، گفته است. تماشای این عکس‌ها واقعا آدم را حالی‌به‌حالی می‌کند و تماشای شاعری رقیق‌القلب که بر مزار ناموجود مادرش می‌گرید، دل آدم را به درد می‌آورد.
صفحه‌ای به نام محمدرضا شفیعی کدکنی همزمان با روز مادر (پانزدهم بهمن‌ماه امسال) با انتشار عکس‌هایی از حضور این شاعر و استاد ادبیات بر مزار مادرش، روایتی را از این حضور آورده که چنین است:
«به من بیاموز مادر!
به من بیاموز
چگونه عطر، به گُلِ سُرخش بازمی‌گردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر، دوباره اخگر می‌شود
و رودخانه، سرچشمه
و آذرخش‌ها، ابر
و چگونه برگ‌های پاییز دوباره به شاخه‌ها
بازمی‌گردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
[غاده السَّمّان، غمنامه‌ای برای یاسمن‌ها، ترجمه دکتر عبدالحسین فرزاد]
