سایت بدون – حالا پدر اکرم عفیف هر جایی باشد و مادرش برای هر جای دیگر، آیا فرقی هم میکند؟ او در قطر استعدادش را چنان پرورش یافته دید که گویی شعبدهای رخ داده است، کارتها چنان کنار رفتهاند که اس واقعی جام است،ستارهای که هیچ کس در آس بودنش شک ندارد
میدانی آدم کجا بیشتر میسوزد؟اینجا که اکرم عفیف ایستاده خیلی وقتها برای یک ایرانی دربیلزن تکنیکی بود، در همین جامملتها بود که دنیا با نام خداداد عزیزی آشنا شد یا علیکریمی… هر دو در همین جامملتها دریبلهایی زدند که عفیف باید در خواب ببیند یا کلاس تقویتی برود برای زدن آنها… چرا ما نتوانستیم و قطر توانست؟ چه در کلان کار یعنی قهرمانی، چه در خرد کار یعنی تولید ستاره
بگذارید یک ماجرا را تعریف کنم، جف بروس یکی ابرمیلیادرهای جهان پیش از تاسیس آمازون، در وال استریت یک آدم موفق بود؛ کار خوب، پول خوب…از روزی اما موفق شد که تصمیم گرفت قید این موفقیت نسبی را بزند و یک کار نو بکند، جاده تازه، راه تازه به جایی بزرگتر ختم شد
حالا ربط این ماجرا به فوتبال ایران چیست؟ ما در این چهل سال با خیلیها به جمع چهار تیم جامملتها رسیدهایم، با ناصر ابراهیمی، با مایلی کهن، با برانکو، با کیروش با قلعهنویی خیلی وقتها از این نتیجه راضی هم بودهایم، حتی با گیر دادن به داوری از این حضور شاهکار هم ساختیم یک نگاه آماری ساده میگوید بین چهار تیم بودن یک ممکن برای فوتبال ایران است نه کاری شاق و عجیب برای رسیدن به نتیجه ای متفاوت باید کاری متفاوت کرد،در مورد فوتبال ایران که باید گفت: باید کاری کرد یعنی از کاری نکردن عبور کرد
قطر وقتی به دو بار قهرمانی پیدرپی در جام ملتها رسید که از وضعیت موجود راضی نبود و یک کار ویژه کرد ماکت لاماسیا را در اسپایر ساخت کنار کارهای دیگر ویژه اکرم عفیف از هوا نیامده، هدیه نبود، حاصل کار است کار ما اما قتل و عام اکرم عفیفهای بالقوه است لابد
افشین خماند