سایت بدون -نوجوانی دوره خاصی از زندگی است. فرد بسیاری از موارد را برای نخستین بار تجربه میکند و بیشتر اوقات هیجانزده است. گاهی این هیجان را به شکلهای مختلفی مانند خشم و عصبانیت تجربه میکند. رفتار نوجوان برای والدین هم تازگی دارد و واقعا در بسیاری از موارد مادر و پدرها نمیدانند چگونه میتوانند با آن برخورد کنند، کنار بیابند و در مجموع رفتار درستی در مقابل فرزند خود داشته باشند.
پرخاشگری و خشم
اولین نکتهای که در مورد پرخاشگری باید به آن دقت کنیم این است که بدانیم پرخاشگری به چه معناست و آیا لزوما به معنای داشتن خشم است؟
توجه داشته باشیم پرخاشگری با خشم تفاوت دارد. پرخاشگری یک نوع هیجان است؛ یعنی ما هر وقت دچار ناکامی میشویم و موردی را میخواهیم که به دست نمیآوریم یا مسالهای ما را از رسیدن به خواستههایمان محروم میکند، خشمگین میشویم یا وقتی در مسیر خود دچار بنبست یا دستانداز میشویم، خشم هم سراغمان میآید. میتوان گفت خشم هیجانی کاملا طبیعی است که پیام آن برای ما «ناکامی» است؛ یعنی ما به نوعی نتوانستهایم به موفقیت دست یابیم. گاهی خشم در ما انرژی به وجود میآورد تا در جهت کامیابی و دستیابی به آنچه میخواهیم، اقدامی کنیم.
پرخاشگری عبارت است از برونریزی خشم به شکلهای مختلف؛ به این معنا که گاهی اوقات وقتی احساس ناراحتی میکنیم، خشم ایجادشده در وجودمان برونریزی میکند و این برونریزی میتواند متوجه افراد زیادی که به نوعی با آنها در ارتباط هستیم مانند فرزند، همسر والدین یا هر شخص دیگر میشود.
نمایش خشم
در واقع وقتی خشم ما به صورت فیزیکی یا کلامی نمایش داده میشود، «پرخاشگری» نامیده میشود. بنابراین میتوان گفت پرخاشگری برونریزی خشم به شکل کلامی یا فیزیکی است که منجر به آسیب رسیدن به خودمان یا دیگران میشود.
کسانی که پرخاشگری میکنند مشکل خاص مغزی ندارند و پرخاشگری به طور ژنتیک در آنها وجود ندارد. خشم در وجود همه انسانها وجود دارد اما پرخاشگری یعنی ما به شکل خاصی خشم خود را به نمایش بگذاریم و آن را متوجه کسی یا چیز دیگری کنیم. پرخاشگری اصلا ژنتیک نیست و در واقع ما آن را یاد میگیریم و متناسب با فرهنگ و اقلیمی که در آن زندگی میکنیم میتواند شکلهای مختلفی به خود بگیرد، مثلا ممکن است در یک فرهنگ کسی پرخاشگری کند و با اسلحه همکلاسیهایش را بکشد ولی در فرهنگی دیگر پرخاشگری به صورت کلامی یا قهر باشد یا حتی تمام کردن رابطه و… اما پرخاشگری به هر شکلی که بروز کند، صرفا رفتاری است که هدفی را دنبال میکند و هدف این رفتار هم ارضای نیازهای فردی است؛ یعنی میتوان گفت فردی که پرخاشگری میکند امیدوار است با این رفتار بتواند نیازهای خود را برطرف کند چون نتوانسته از راههای دیگر آنها را رفع کند و احساس میکند شاید با این روش موفق به انجام این کار شود.
نیاز به قدرت
معمولا نیاز به قدرت و آزادی باعث بروز پرخاشگری نوجوانان میشود.
نیاز به قدرت یعنی نیاز به جلب توجه، دیده شدن، تسلط و نفوذ. نیاز به قدرت در نوجوانان به این معناست که آنها دوست دارند حرف، حرف خودشان باشد و مهمتر از آن اینکه میخواهند جدی گرفته شوند، دیده شوند و نظراتشان محترم شمرده شود.
وقتی والدین و اطرافیان نیاز به قدرت نوجوان را نادیده بگیرند، او دچار ناکامی میشود. در نتیجه در وجودش خشم دیده میشود که میتواند آن را به صورت پرخاشگری بروز دهد.
بنابراین باید حتما حواسمان به نوجوان باشد و این نکته را در نظر بگیریم که چه مواقعی او را زیر سوال میبریم؛ گاهی حتی به شوخی فرزندمان را مسخره میکنیم و او احساس میکند قدرتش زیر سوال رفته. در مواردی که پدر و مادر بدون سوال از نوجوان خودشان به تنهایی تصمیم میگیرند و اصلا به نظر و خواست او توجهی نمیکنند نیز نوجوان احساس میکند از قدرتش کاسته شده بنابراین با بروز خشم واکنش نشان میدهد.
نیاز به آزادی
یکی دیگر از مواردی که باعث پرخاشگری نوجوان میشود نیاز او به آزادی است. این نیاز در دوران نوجوانی بسیار مهم است اما قبل از ورود به دوران نوجوانی، کودکان این نیاز را بروز نمیدهند.
با توجه به ورود نوجوان به این دوران خاص و بلوغ، وی طلب استقلال میکند و دوست دارد بتواند خودش تصمیم بگیرد و کسی به او امر و نهی نکند. در واقع عرصه را بر او تنگ نکنند. نوجوانان دوست دارند بتوانند انتخابهای متفاوتی داشته باشند و در واقع از حق انتخاب خود بهرهمند شوند.
وقتی والدین به جای فرزند خود تصمیم میگیرند و به نوعی با توجیهات مختلف میخواهند سلیقه خودشان را تحمیل کنند، نوجوان با پرخاشگری به این گونه رفتارهای آنها اعتراض میکند.
دوسونگری و سرگردانی نوجوان
وقتی والدین کنترلگری را آغاز میکنند، نوجوانان هم به نوعی جبران میکنند چون فکر میکنند به این ترتیب قدرتشان سلب میشود و احساس ممنوعیت و محدودیت میکنند، در عین حال که والدینشان را دوست دارند و میدانند آنها مهمترین افراد زندگی او هستند. به این ترتیب آنها حالتی دوسویهنگر پیدا میکنند و نمیدانند چکار باید بکنند؛ هم به پدر و مادر خود پرخاشگری میکنند و هم بعد از آن پشیمان میشوند. در واقع هنگام خشم و پرخاشگری آنها احساس نیاز به آزادی و قدرت میکنند، در صورتی که بعد از آن نیاز به عشق است که خود را نشان میدهد و ممکن است این موضوع بارها تکرار شود.
برزخ نوجوانی
والدین هنگامی که فرزندانشان را کنترل میکنند، در واقع با زور میخواهند آنها را موفق کنند، به بهشت بفرستند یا خوشبختشان کنند و…اما فراموش نکنیم پدر و مادرها هر چه بیشتر به اینگونه کارها ادامه دهند، بیشتر باعث بروز پرخاشگری و ابراز خشم فرزندانشان خواهند شد. پرخاشگری نوجوان به نوعی به خود او هم برمیگردد. در واقع نوجوان کسی است که تازه از مرحله کودکی خارج شده ولی هنوز به طور کامل وارد مرحله بعدی نشده و در برزخی است که هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست و جایگاه خود را در دنیا پیدا نکرده؛ نمیداند قرار است چکاره شود، چه عقایدی دارد، به کدام سمت باید حرکت کند، هدفش چیست و…
به این ترتیب خود را در برزخی میبیند که نمیداند دقیقا به کدام طرف تعلق دارد. از طرفی نیازهای جنسی او بیدار شده و از طرف دیگر تفکر و عقاید او در حال تغییر است. همچنان که فکر میکند میتواند خودش به تنهایی همه چیز را تغییر دهد.
همه این موارد باعث میشود نوجوان «خودکنترلی» کمتری داشته باشد.
مدیریت هیجانهای نوجوان هم ضعیف است و نمیتواند به خوبی از پس آنها بربیاید. در نتیجه دچار ناکامی شود که این ناکامیها خیلی زود شکل پرخاشگری به خود میگیرد.
خشم نوجوان
میتوان گفت خشم نوجوانان با بزرگسالان متفاوت است. بزرگسالان هنگام بروز خشم «خودکنترلی» بیشتری از خود نشان میدهند و در مورد ابراز خشم خود عاقبتاندیشی میکنند و پیش خود ارزیابی میکنند عاقبت اینگونه کارها چه خواهدشد و امکان بروز چه مشکلاتی وجود خواهد داشت. با توجه به اینکه در دوران نوجوانی میزان هیجانات نوجوانان خیلی زیاد است، خودکنترلی آنها هم خیلی کمتر است و هیجاناتشان خیلی زود به رفتار تبدیل میشود. به این ترتیب باید به آنها آموزش داد چگونه هیجانات خود را مهار کنند و رفتارهای مسوولانهای داشته باشند که به خودشان و دیگران آسیب نزنند.
حمایت، هدایت و نظارت
والدین بسیاری میخواهند بدانند در برابر پرخاشگری نوجوانان چه باید کرد؟ در پاسخ باید گفت نخستین کار این است که در آینه به خودشان و رفتارشان نگاه کنند.
در واقع بعضی مواقع والدین با نیت خیر دستشان را چنان بر گلوی نوجوان میگذارند که او نمیتواند به هیچ عنوان احساس راحتی داشته باشد. در این هنگام اولین واکنش نوجوان این است که سرکشی کند؛ یعنی به گونهای سرش را عقب میکشد تا از زیر فشارهای والدین رهایی یابد. در چنین مواقعی والدین بیش از حد نوجوان را کنترل و همچنین برای او دلسوزی میکنند، درنتیجه نوجوان دچار خفگی روانشناختی میشود و برای رهایی از این وضع با سرکشی و نافرمانی میخواهد برای خودش فضا و فرصتی ایجاد کند تا بتواند بیشتر خودش را نشان دهد و اثبات کند.
بنابراین مهمترین توصیه در این مواقع این است که به جای کنترل نوجوان و مجبور کردن او به کارهایی که خودمان فکر میکنیم درست است؛ مانند درس خواندن، زود به خانه برگشتن و زود خوابیدن، دور شدن از فضای مجازی و… که درنهایت هم فقط ما را از نوجوان دور میکند از او حمایت کنیم؛ یعنی بر کارهای فرزندمان نظارت کرده و در صورت لزوم او را هدایت کنیم زیرا حمایت، هدایت و نظارت تنها مواردی است که درارتباط با نوجوان جواب میدهد. البته این کارها نباید در او احساس خفگی ایجاد کند؛ یعنی اگر قراراست توضیحاتی به نوجوان بدهیم باید با توجه به واقعیات موجود باشد، نه اعمال نظر خودمان.
ما فقط میتوانیم به نوجوان اطلاعات بدهیم و او را از آسیبهای کارهایی که میکند، آگاه کنیم. برای این کار خود والدین حتما باید آگاهی لازم را داشته باشند و اگر نتوانند آگاهی خود را بالا ببرند، فقط نگرانیهای خود را به فرزندشان منتقل میکنند.
والدین نگران و کنترلگر
والدین اغلب میخواهند خودشان به جای نوجوان تصمیم بگیرند چون نگران هستند اگر خود او به تنهایی چنین کاری بکند، به بیراهه میرود و در آینده هم با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد.
وقتی والدین از روی دلسوزی و نگرانی به جای نوجوان تصمیم میگیرند و در انتخاب رشته تحصیلی، نوع دوستان یا پوشش او دخالت میکنند، کارشان از دید نوجوان نوعی تهدید به حساب میآید چون فکر میکند به اندازه کافی آزادی عمل برای انتخاب آنچه مورد علاقهاش است، ندارد بنابراین شروع به طغیان میکند.
در واقع وقتی والدین نیاز به آزادی نوجوان را نادیده بگیرند، از آنجا که صلاح او را میخواهند دست به «کنترلگری» میزنند. کنترلگری یعنی وادار کردن کسی به انجام کاری که خودشان دوست دارند.
دکتر سیدعلی قاسمی
روانشناس تربیتی و مربی رسمی بینالمللی و عضو هیاتعلمی موسسه ویلیام گِلَسِر
پرخاشگری و خشم
اولین نکتهای که در مورد پرخاشگری باید به آن دقت کنیم این است که بدانیم پرخاشگری به چه معناست و آیا لزوما به معنای داشتن خشم است؟
توجه داشته باشیم پرخاشگری با خشم تفاوت دارد. پرخاشگری یک نوع هیجان است؛ یعنی ما هر وقت دچار ناکامی میشویم و موردی را میخواهیم که به دست نمیآوریم یا مسالهای ما را از رسیدن به خواستههایمان محروم میکند، خشمگین میشویم یا وقتی در مسیر خود دچار بنبست یا دستانداز میشویم، خشم هم سراغمان میآید. میتوان گفت خشم هیجانی کاملا طبیعی است که پیام آن برای ما «ناکامی» است؛ یعنی ما به نوعی نتوانستهایم به موفقیت دست یابیم. گاهی خشم در ما انرژی به وجود میآورد تا در جهت کامیابی و دستیابی به آنچه میخواهیم، اقدامی کنیم.
پرخاشگری عبارت است از برونریزی خشم به شکلهای مختلف؛ به این معنا که گاهی اوقات وقتی احساس ناراحتی میکنیم، خشم ایجادشده در وجودمان برونریزی میکند و این برونریزی میتواند متوجه افراد زیادی که به نوعی با آنها در ارتباط هستیم مانند فرزند، همسر والدین یا هر شخص دیگر میشود.
نمایش خشم
در واقع وقتی خشم ما به صورت فیزیکی یا کلامی نمایش داده میشود، «پرخاشگری» نامیده میشود. بنابراین میتوان گفت پرخاشگری برونریزی خشم به شکل کلامی یا فیزیکی است که منجر به آسیب رسیدن به خودمان یا دیگران میشود.
کسانی که پرخاشگری میکنند مشکل خاص مغزی ندارند و پرخاشگری به طور ژنتیک در آنها وجود ندارد. خشم در وجود همه انسانها وجود دارد اما پرخاشگری یعنی ما به شکل خاصی خشم خود را به نمایش بگذاریم و آن را متوجه کسی یا چیز دیگری کنیم. پرخاشگری اصلا ژنتیک نیست و در واقع ما آن را یاد میگیریم و متناسب با فرهنگ و اقلیمی که در آن زندگی میکنیم میتواند شکلهای مختلفی به خود بگیرد، مثلا ممکن است در یک فرهنگ کسی پرخاشگری کند و با اسلحه همکلاسیهایش را بکشد ولی در فرهنگی دیگر پرخاشگری به صورت کلامی یا قهر باشد یا حتی تمام کردن رابطه و… اما پرخاشگری به هر شکلی که بروز کند، صرفا رفتاری است که هدفی را دنبال میکند و هدف این رفتار هم ارضای نیازهای فردی است؛ یعنی میتوان گفت فردی که پرخاشگری میکند امیدوار است با این رفتار بتواند نیازهای خود را برطرف کند چون نتوانسته از راههای دیگر آنها را رفع کند و احساس میکند شاید با این روش موفق به انجام این کار شود.
نیاز به قدرت
معمولا نیاز به قدرت و آزادی باعث بروز پرخاشگری نوجوانان میشود.
نیاز به قدرت یعنی نیاز به جلب توجه، دیده شدن، تسلط و نفوذ. نیاز به قدرت در نوجوانان به این معناست که آنها دوست دارند حرف، حرف خودشان باشد و مهمتر از آن اینکه میخواهند جدی گرفته شوند، دیده شوند و نظراتشان محترم شمرده شود.
وقتی والدین و اطرافیان نیاز به قدرت نوجوان را نادیده بگیرند، او دچار ناکامی میشود. در نتیجه در وجودش خشم دیده میشود که میتواند آن را به صورت پرخاشگری بروز دهد.
بنابراین باید حتما حواسمان به نوجوان باشد و این نکته را در نظر بگیریم که چه مواقعی او را زیر سوال میبریم؛ گاهی حتی به شوخی فرزندمان را مسخره میکنیم و او احساس میکند قدرتش زیر سوال رفته. در مواردی که پدر و مادر بدون سوال از نوجوان خودشان به تنهایی تصمیم میگیرند و اصلا به نظر و خواست او توجهی نمیکنند نیز نوجوان احساس میکند از قدرتش کاسته شده بنابراین با بروز خشم واکنش نشان میدهد.
نیاز به آزادی
یکی دیگر از مواردی که باعث پرخاشگری نوجوان میشود نیاز او به آزادی است. این نیاز در دوران نوجوانی بسیار مهم است اما قبل از ورود به دوران نوجوانی، کودکان این نیاز را بروز نمیدهند.
با توجه به ورود نوجوان به این دوران خاص و بلوغ، وی طلب استقلال میکند و دوست دارد بتواند خودش تصمیم بگیرد و کسی به او امر و نهی نکند. در واقع عرصه را بر او تنگ نکنند. نوجوانان دوست دارند بتوانند انتخابهای متفاوتی داشته باشند و در واقع از حق انتخاب خود بهرهمند شوند.
وقتی والدین به جای فرزند خود تصمیم میگیرند و به نوعی با توجیهات مختلف میخواهند سلیقه خودشان را تحمیل کنند، نوجوان با پرخاشگری به این گونه رفتارهای آنها اعتراض میکند.
دوسونگری و سرگردانی نوجوان
وقتی والدین کنترلگری را آغاز میکنند، نوجوانان هم به نوعی جبران میکنند چون فکر میکنند به این ترتیب قدرتشان سلب میشود و احساس ممنوعیت و محدودیت میکنند، در عین حال که والدینشان را دوست دارند و میدانند آنها مهمترین افراد زندگی او هستند. به این ترتیب آنها حالتی دوسویهنگر پیدا میکنند و نمیدانند چکار باید بکنند؛ هم به پدر و مادر خود پرخاشگری میکنند و هم بعد از آن پشیمان میشوند. در واقع هنگام خشم و پرخاشگری آنها احساس نیاز به آزادی و قدرت میکنند، در صورتی که بعد از آن نیاز به عشق است که خود را نشان میدهد و ممکن است این موضوع بارها تکرار شود.
برزخ نوجوانی
والدین هنگامی که فرزندانشان را کنترل میکنند، در واقع با زور میخواهند آنها را موفق کنند، به بهشت بفرستند یا خوشبختشان کنند و…اما فراموش نکنیم پدر و مادرها هر چه بیشتر به اینگونه کارها ادامه دهند، بیشتر باعث بروز پرخاشگری و ابراز خشم فرزندانشان خواهند شد. پرخاشگری نوجوان به نوعی به خود او هم برمیگردد. در واقع نوجوان کسی است که تازه از مرحله کودکی خارج شده ولی هنوز به طور کامل وارد مرحله بعدی نشده و در برزخی است که هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست و جایگاه خود را در دنیا پیدا نکرده؛ نمیداند قرار است چکاره شود، چه عقایدی دارد، به کدام سمت باید حرکت کند، هدفش چیست و…
به این ترتیب خود را در برزخی میبیند که نمیداند دقیقا به کدام طرف تعلق دارد. از طرفی نیازهای جنسی او بیدار شده و از طرف دیگر تفکر و عقاید او در حال تغییر است. همچنان که فکر میکند میتواند خودش به تنهایی همه چیز را تغییر دهد.
همه این موارد باعث میشود نوجوان «خودکنترلی» کمتری داشته باشد.
مدیریت هیجانهای نوجوان هم ضعیف است و نمیتواند به خوبی از پس آنها بربیاید. در نتیجه دچار ناکامی شود که این ناکامیها خیلی زود شکل پرخاشگری به خود میگیرد.
خشم نوجوان
میتوان گفت خشم نوجوانان با بزرگسالان متفاوت است. بزرگسالان هنگام بروز خشم «خودکنترلی» بیشتری از خود نشان میدهند و در مورد ابراز خشم خود عاقبتاندیشی میکنند و پیش خود ارزیابی میکنند عاقبت اینگونه کارها چه خواهدشد و امکان بروز چه مشکلاتی وجود خواهد داشت. با توجه به اینکه در دوران نوجوانی میزان هیجانات نوجوانان خیلی زیاد است، خودکنترلی آنها هم خیلی کمتر است و هیجاناتشان خیلی زود به رفتار تبدیل میشود. به این ترتیب باید به آنها آموزش داد چگونه هیجانات خود را مهار کنند و رفتارهای مسوولانهای داشته باشند که به خودشان و دیگران آسیب نزنند.
حمایت، هدایت و نظارت
والدین بسیاری میخواهند بدانند در برابر پرخاشگری نوجوانان چه باید کرد؟ در پاسخ باید گفت نخستین کار این است که در آینه به خودشان و رفتارشان نگاه کنند.
در واقع بعضی مواقع والدین با نیت خیر دستشان را چنان بر گلوی نوجوان میگذارند که او نمیتواند به هیچ عنوان احساس راحتی داشته باشد. در این هنگام اولین واکنش نوجوان این است که سرکشی کند؛ یعنی به گونهای سرش را عقب میکشد تا از زیر فشارهای والدین رهایی یابد. در چنین مواقعی والدین بیش از حد نوجوان را کنترل و همچنین برای او دلسوزی میکنند، درنتیجه نوجوان دچار خفگی روانشناختی میشود و برای رهایی از این وضع با سرکشی و نافرمانی میخواهد برای خودش فضا و فرصتی ایجاد کند تا بتواند بیشتر خودش را نشان دهد و اثبات کند.
بنابراین مهمترین توصیه در این مواقع این است که به جای کنترل نوجوان و مجبور کردن او به کارهایی که خودمان فکر میکنیم درست است؛ مانند درس خواندن، زود به خانه برگشتن و زود خوابیدن، دور شدن از فضای مجازی و… که درنهایت هم فقط ما را از نوجوان دور میکند از او حمایت کنیم؛ یعنی بر کارهای فرزندمان نظارت کرده و در صورت لزوم او را هدایت کنیم زیرا حمایت، هدایت و نظارت تنها مواردی است که درارتباط با نوجوان جواب میدهد. البته این کارها نباید در او احساس خفگی ایجاد کند؛ یعنی اگر قراراست توضیحاتی به نوجوان بدهیم باید با توجه به واقعیات موجود باشد، نه اعمال نظر خودمان.
ما فقط میتوانیم به نوجوان اطلاعات بدهیم و او را از آسیبهای کارهایی که میکند، آگاه کنیم. برای این کار خود والدین حتما باید آگاهی لازم را داشته باشند و اگر نتوانند آگاهی خود را بالا ببرند، فقط نگرانیهای خود را به فرزندشان منتقل میکنند.
والدین نگران و کنترلگر
والدین اغلب میخواهند خودشان به جای نوجوان تصمیم بگیرند چون نگران هستند اگر خود او به تنهایی چنین کاری بکند، به بیراهه میرود و در آینده هم با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد.
وقتی والدین از روی دلسوزی و نگرانی به جای نوجوان تصمیم میگیرند و در انتخاب رشته تحصیلی، نوع دوستان یا پوشش او دخالت میکنند، کارشان از دید نوجوان نوعی تهدید به حساب میآید چون فکر میکند به اندازه کافی آزادی عمل برای انتخاب آنچه مورد علاقهاش است، ندارد بنابراین شروع به طغیان میکند.
در واقع وقتی والدین نیاز به آزادی نوجوان را نادیده بگیرند، از آنجا که صلاح او را میخواهند دست به «کنترلگری» میزنند. کنترلگری یعنی وادار کردن کسی به انجام کاری که خودشان دوست دارند.
دکتر سیدعلی قاسمی
روانشناس تربیتی و مربی رسمی بینالمللی و عضو هیاتعلمی موسسه ویلیام گِلَسِر