گروه ادب و هنر- خیلیها کتابخوان شدنشان را مدیون داستانهای ساده، روان و خوشخوان «جلال آل احمد» هستند؛ نویسندهای خاص با سبکی متفاوت و خلقیاتی متفاوتتر. خیلیها او را نیمای نثر فارسی میدانند؛ یعنی معتقدند همانطور که نیما یوشیج شعر فارسی را متحول کرد و از قالب پیشین بیرون آورد، جلال آل احمد هم به نثر فارسی رنگ و بویی دیگر داد و آن را متحول کرد. امروز، یازدهم آذر، نود و ششمین سالروز تولد این نویسنده بزرگ معاصر است. در ادامه از ویژگیهای خاص سبکی و نوشتاری و جریانسازی جلال بیشتر میخوانید.
یک نویسنده تمام عیار
نویسندگی برای آل احمد تفریح و سرگرمی نبود. او به نوشتن به منزله یک
وظیفه، تعهد و فعالیت اجتماعی نگاه میکرد. به همین دلیل هم هیچ وقت از
قلمش برای نوشتن در حیطهای به جز جامعه و مردم استفاده نکرد. جلال آل احمد
را باید به معنای واقعی کلمه، یک نویسنده همه فن حریف بدانیم. او تقریباً
در تمام انواع نثر فارسی اثری منتشر کرده است؛ از تکنگاری و مقاله گرفته
تا داستانهای کوتاه و بلند، سفرنامه و ترجمه. «مدیر مدرسه»، «از رنجی که
میبریم»، «دید و بازدید»، «سرگذشت کندوها»، «نون و القلم» و «زن زیادی» از
مشهورترین داستانهای جلال هستند. «غربزدگی»، «در خدمت و خیانت
روشنفکران» و «نیما چشم جلال بود» هم شناختهشدهترین مقالات جلال هستند.
این نویسنده تبحر خاص و ویژهای هم در سفرنامهنویسی دارد و «خسی در میقات»
او که گزارش سفر حج در سال ۱۳۴۳ است، یک اثر بینظیر در این نوع ادبی است.
شما با خواندن این سفرنامه انگار لحظه به لحظه خودتان را در سرزمین وحی
احساس میکنید. «تاتنشینهای بلوک زهرا»، «جزیره خارک، درّ یتیم خلیج
فارس» و «اورازان» از دیگر سفرنامههای جلال هستند. آل احمد به زبان فرانسه
کاملاً مسلط بود و آثار متعددی را از فرانسه به فارسی برگرداند که از جمله
آنها میتوان به «مائدههای زمینی» آندره ژید، «کرگدن» اوژن یونسکو، «سوء
تفاهم» آلبر کامو و «دستهای آلوده» ژان پل سارتر اشاره کرد.
ویژگیهای خاص نثرِ جلال
سبک خاص جلال آل احمد در نویسندگی باعث شد بعدها خیلی از نویسندهها به
شیوه و سبک او بنویسند. یکی از ویژگیهای مهم نثر جلال به کار گرفتن زبان
عامیانه یا «زبان کوچه» است که در تمام ابعاد خود را نشان میدهد. جلال از
منبعی سرشار به نام زبان مردم کوچه و بازار کمک میگیرد و از تمامِ مصادیقِ
آن از کنایه و ضربالمثل گرفته تا حذف و اضافههایی در ارکان جمله استفاده
میکند. خواندن نثر جلال خستگیآور نیست؛ چون تمام جملهها و عبارات
کوتاه، تلگرافی و ساده هستند و برای همین است که مردم همچنان خواندن آثار
او را دوست دارند. آل احمد از طرفی زبان عامیانه را وارد نثر میکند و از
طرفی چون کاملاً به زبان مسلط است، به خوبی از عهده امروزی کردن نثر فارسی
برمیآید. انگار جلال انبانهایی متعدد از واژه دارد و هرطور که دلش بخواهد
آنها را خرج میکند. اگر بخواهیم یک واژهنامه از آثار او فراهم کنیم، به
گنجینه پهناوری از واژهها، ترکیبها و عبارات میرسیم. به چند نمونه از
کنایههای جلال توجه کنید: «سایه کسی را با تیر زدن، کلاه خود را قاضی
کردن، لی لی به لالای کسی گذاشتن، سبیل کسی را چرب کردن، پا پیِ کسی شدن
و…». جلال استاد جابهجایی ارکان جمله هم هست و هر جا بخواهد نثر رسمی را
میشکند: «تو همون کوچه، کاروانسرایی بودش خیلی خرابه…»، «من مقصودم به
تو نبود که داداش…»، «اگه با من میخواست آنطور بکند، درق میزدم توی
گوشش»، «سرم را بردم توی آسمان» و… .
جلال از زبانِ سیمین
سیمین دانشور در گفتوگویی خواندنی با مجله «هنر و ادبیات امروز» درباره
نوع نگاهِ خودش و جلال آل احمد میگوید: «یکی از کارهای ما این بود که در
مواقع پیادهروی، هر عابری را که از دور میدیدیم جلال میگفت: سیمین تو
قصه او را برایم بگو. من میگفتم و بعد جلال قصه او را میساخت و از تفاوت
ساخت جلال و من، هر دومان حیرت میکردیم. جلال بیشتر بعد سیاسی را در نظر
میگرفت و من بعد عاطفی و اجتماعی. بعدها به این فکر افتادیم که یک سری قصه
از دیدهها و شنیدههای مشترکمان بنویسیم. رفته بودیم سرعین. خانمی به
آنجا آمده بود که خوشنشین بود. تنها بود و به اینجا و آنجا سفر میکرد.
ما را به آش دوغ مهمان کرد و از ما خواست که با او حرف بزنیم و خودش
ساعتها حرف زد. قصه او را جلال و من هر کدام از دید خودمان نوشتیم. باید
در پروندههای جلال باشد».