سایت بدون – مرد تبهکار که با همدستی دوستش سناریوی سرقت یکصد سکه طلای مرد جوان را طراحی کرده بود به بهانه معامله عتیقه وی را به باغی کشاند و پس از قتل جسدش را آتش زد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، روز ۲۷ دی امسال نگهبان یکی از باغهای اطراف غرب استان تهران با اداره پلیس تماس گرفت و از کشف یک جسد سوخته در وسط باغ خبر داد. خیلی زود تیمی از کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی به همراه بازپرس کشیک ویژه قتل دادسرای عمومی وانقلاب شهریار در محل کشف جسد حضور یافتند و در نخستین گام بازپرس دستور داد جسد مرد جوان به پزشکی قانونی منتقل شود. بهدنبال پیدا شدن کارتهای بانکی در لباسهای مقتول کارآگاهان توانستند هویت او را به نام فرهاد ۲۵ ساله شناسایی کنند همچنین خودرو مقتول نیز در یکی از خیابانهای اطراف پیدا شد.
در ادامه تحقیقات خانواده مرد جوان به اداره آگاهی احضار شدند و پدر وی گفت: پسرم دو روز پیش به من گفت قصد یک معامله مهم دارد به همین خاطر با حدود ۱۰۰ سکه طلا که سرمایه تمام زندگی ما بود از خانه خارج شد. اما بعد از چند ساعت هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتم خاموش بود و دیگر از او خبری نداشتیم. به همین خاطر موضوع را به پلیس خبر دادیم.
همزمان با اعلام نتیجه گزارش پزشکی قانونی مشخص شد که مرد جوان با شلیک گلوله به قفسه سینه جان باخته و سپس در آتش سوخته است. بنابراین با کنترل تماسهای تلفنی مقتول سرنخ تازهای پیدا شد که نشان میداد وی آخرین بار با مردی به نام منصور تماس داشته است.
منصور که از دوستان نزدیک فرهاد بود به اداره پلیس دعوت شد اما بهدلیل تناقض گوییهای فراوان مورد ظن پلیس قرار گرفت. همچنین کنترل دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه نشان داد روز حادثه منصور با یکی از دوستانش و فرهاد با هم وارد باغ شدهاند اما هنگام خروج از باغ فقط منصور و دوستش با خودرو فرهاد از باغ خارج شدند. بنابراین بازجوییها از وی ادامه یافت تا اینکه سرانجام منصور لب به اعتراف گشود و راز جنایتی را که با همدستش مرتکب شده بود، فاش کرد.
متهم در اعترافاتش گفت: میدانستم فرهاد بیش از یکصد سکه طلا دارایی دارد برای همین نقشهای طراحی کردم و به بهانه اینکه فردی را میشناسم که یک جام عتیقه گرانبها دارد و آن را به قیمتی کمتر از ارزش واقعیاش میخواهد بفروشد با اصرار راضی اش کردم و او نیز به تصور اینکه سود خواهد کرد پذیرفت، به همین خاطر او را به همراه سکههایش به باغ کشاندم. در حالی که اصلاً عتیقهای وجود نداشت.
قبل از آمدن فرهاد به همدستم که یکی از دوستانم بود گفتم لباس و دستکش و مواد آتش زا آماده کند و خودم هم از قبل یک اسلحه کلت کمری خریدم وقتی فرهاد پای معامله آمد در همان لحظات اولیه او را با شلیک یک گلوله به قفسه سینهاش کشتم و بعد سکهها و پولهایش را برداشتم و با بردن جسد به منطقه و باغ دیگری جسد فرهاد را با مواد آتش زا به آتش کشیدیم خودرو او را هم در یکی از جادههای همان اطراف رها کردیم.
با اعترافهای منصور، همدستش نیز بازداشت شد و با اقرار این دو متهم سکههای مقتول نیز از مخفیگاه متهمان پیدا شد. این دو متهم پس از تکمیل پرونده به دادسرا منتقل شدند و بزودی پس از صدور کیفرخواست از سوی نماینده دادستان پای میز محاکمه میایستند.
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»
سایت بدون- این ضربالمثل یکی از پرمعناترین و عمیقترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …