سایت بدون – وصال روحانی: کل مدتی که از پایان وابستگی بن برنز به موادمخدر می گذرد، از ۷۷ روز فراتر نمی رود و در نتیجه وقتی وی درب خانه والدینش را می زند، کمتر کسی باور دارد که او واقعاً پاک شده باشد. پس از بازگشت بن به خانه، روی صورت مادرش (با بازی جولیا رابرتز کهنه کار) آمیزه ای از شادی و نگرانی رویت می شود و اگر مادر او هنوز اندک امیدی دارد که پسرش راه سلامتی و صلاح را طی کند، سایر اعضای خانواده تقریباً مطمئن اند که وی پاک نشده و دیر یا زود به عادات نحس خود رجعت خواهد کرد زیرا دردسر و بحران همزاد او بوده اند.
فیلم جدید و اجتماعی- درام و یک ساعت و ۴۳ دقیقه ای به واقع داستان یک روز از زندگی خانواده برنز است که طی آن کاراکتر پرحاشیه بن میزان علاقه هر یک از اطرافیانش به خود را تست می کند و بهتر بگوییم درمی یابد که چرا خیلی ها دوستش ندارند اما این فیلم بیش از آنکه تسخیر شده توسط این کاراکتر متغیرالحال باشد وصف جولیا رابرتز و محل قدرت نمایی جدید زنی است که از اواخر دهه ۱۹۸۰ به بعد به جز سال هایی معدود همواره در خاطر سینمادوستان غربی جای ویژه ای داشته و او را در ورای محتوای خوب یا بد فیلم ها سنجیده و ارزش گذاری کرده اند.
پس از ظهوری بزرگ
البته لازم است بدانید پیتر هجز کارگردان اینکه پیشینه ساخت یک فیلم مطرح خانوادگی دیگر به نام «قطعات آوریل» را هم دارد پدر لوکاس هجز است و این فیلم تازه را با این قصد ساخته است که محل جدیدی برای جلوه گر شدن استعدادهای پسرش باشد که دو سال پیش در فیلم محزون و اسکاری و متفاوت «منچستر کنار دریا» ظهوری بزرگ در هنر سینما داشت. در فیلم تازه او حرف های کاراکترهای مختلف را درباره بن ۲۱ ساله و سوابق و کارهای مشترک شان می شنویم و می بینیم و همین طور گمانه زنی شان را درباره آینده لرزان او. تقریباً همگان از او قطع امید کرده اند و پدرخوانده اش نیل (کورتنی بی ونس) به صراحت می گوید که اگر بن از نعمات جنبی سفیدپوست بودن در آمریکا برخوردار نبود و چنانچه رنگش سیاه بود، سالها در گوشه زندان افتاده و پوسیده بود.
شبیه به فیلم «دایان»
با این حال پدر و مادر بن پولی را جمع کرده و به یک مرکز بازپروری داده اند تا صرف رفع اعتیاد وی شود و در نتیجه از اینکه در جشن کریسمس او را نه در کلینیک بلکه روبه روی خود می بینند، شگفت زده اند.
هالی (رابرتز) می داند که به احتمال قوی روزی به او زنگ می زنند و خبر مرگ پسرش را به وی خواهند داد و از این منظر «بن بازگشته است» فرق زیادی با فیلم «دایان» ندارد که در آن هم کاراکتر مری کی پلیس مادری است که جولیا رابرتزوار نگران عواقب ناگوار اعتیاد پسر نوجوانش به داروهای مخدر است.
اجازه مشروط
برخلاف آنچه انتظار می رود هالی دستور بازگشت هر چه سریعتر به کلینیک را به پسرش نمی دهد و می گوید اجازه دارد در خانه بماند اما فقط همان شب و به این شرط که حق یک دقیقه هم از مقابل چشم های وی دور نشود و با این شرط اضافی که فردای شب کریسمس به درمانگاه محل معالجه خویش بازگردد.
فیلم به ما می گوید که هالی یک مادر قهرمان وار است و سه فرزند دیگرش را با توفیق بسیار بیشتر و مشکلات به غایت کمتر پرورش داده ولی وقتی به یاد بن می افتد و می گوید «او را از مدت ها پیش از دست دادم» مشخص می شود که این تک شکست بزرگ برای سایه انداختن بر تمام پیروزی های او کفایت می کند. به واقع گذشته بن به رغم سن اندک او به قدری تیره و ناگوار است که برای نابودسازی هر چیز مرتبط با وی و خاندانش کافی است و یکی از آنها ارتباط به فاجعه کشیده شده وی با دختری جوان است که به مرگ با اووردوز وی منجر شد و مادر آن دختر بت (راشل بی جونز) هنوز عزادار آن تراژدی است. حتی وقتی بن و مادرش از خرید شب کریسمس برمی گردند می بینند که یک نفر- لابد آشنا- با مشت و لگد اسباب و اثاث خانه را خرد کرده و درخت فانتزی کریسمس را هم نصف کرده واثری از سگ خانواده هم دیده نمی شود و بدیهی است که فرد انجام دهنده این کارها از بازگشت بن اصلاً دل خوشی ندارد و گناهان قبلی وی را هرگز نمی بخشد.
اگر به صحرا و برزن نمی رفت
پیتر هجز سپس طی فلاش بک هایی گوشه هایی دیگر از گذشته مشعشع بن را افشا می کند و بربیننده مشخص می شود که هالی چه رنج عظیمی بابت آن برده است. با این حال هالی جستجو برای پیدا کردن سگ گمشده را به بن می سپرد و حتی این حرف بن که «من ارزش آن را ندارم» او را از این کار باز نمی دارد و شاید هم اگر پیتر هجز همه اتفاقات فیلم را درون چارچوب خانه نگه می داشت و به صحرا و برزن نمی زد، فضای تئاتروار قصه فیلم او را محدودتر می کرد و کلام ها و دیالوگ های رایج در کارهای وی را که رنگ و بوی تئاترهای نیویورکی را دارند، به فضای قالب فیلم تبدیل می کرد. قدر مسلم اینکه به اعتقاد این کارگردان پدر و مادرها هرگز نباید چیزهایی را به طور علنی بگویند که به خانواده آنها لطمه وارد کند و هالی از آنها است که این امر را با رنجی گران دریافته و آویزه گوش خود کرده است.
منبع: Movie Line
اشترا