سایت بدون -رابرت پتینسون بعد از تبدیل شدن به نوستاره جوان سینما در اوایل دهه جاری که به لطف بازی وی در نقش یک خونآشام عاشق پیشه در چهارگانه بسیار پرفروش اما احمقانه «گرگ و میش» حاصل آمد، به جای کلیشه شدن در آن نقش آشنا و تعقیب کردن انبانهای تازه پول، آیندهاش را در همکاری با مستقل سازان و موج نوییهایی جستوجو کرده که از فرآیند موسوم به «سیستم هالیوود» به شکلی کم یا زیاد دورند. این چنین بوده است که پتینسون امریکایی و ۳۳ ساله با دیوید کرانن برگ کانادایی و ۷۶ ساله روی دو فیلم «نقشههایی به سمت ستارهها» و «کاسموپولیس» و با دیوید میکود روی فیلم «the Rover» به همکاری پرداخته و محصول همسویی وی با جیمز گری هم فیلم «شهر گمشده زد» بوده است و اینک سه ماهی است که محصول همکاری پتینسون با کلر دنی کارگردان زن ۷۳ساله فرانسوی هم که فیلمی علمی- تخیلی به نام «زندگی در بالا» است، روانه پردههای نقرهای شده و بحثهای تازهای را در مورد فیلمهای فضایی بازکرده که شاید به سطوح «سولاریس» آندری تارکوفسکی و «ستاره سیاه» جان کارپنتر نرسد و به اندازه «بین ستارهای» ساخته کریستوفر نولان کمالگرا نباشد اما جایگاه مناسبی را برای خود اختیار میکند.
تغییر رویه
کلر دنی یک اجتماعیساز و متخصص کمدی – رمانتیکها یا ملودرامهای خانوادگی که سازنده فیلمهای تحسین شدهای مانند «Beau Travail» (۱۹۹۹)، «دردسر هر روزه» (۲۰۰۱) و «ماده سفید» (۲۰۰۹) بوده اندک مدتی بعد از عرضه اولین فیلمش به زبان انگلیسی اینک به ژانر علمی- تخیلی نیز ورود کرده و فیلمی ساخته است که هر چند نه فروش زیادی داشته و نه عشاق متعددی را در جامعه سینما برای خود یافته اما موضوعی را مطرح میکند که ارزش بیان و بررسی دارد و شاید نسخههای معقولتر از آن به آسانی و با تعداد زیاد ساخته نشوند.
حفره سیاه
در فیلم «زندگی در بالا» رابرت پتینسون نقش خلافکار زندانی شدهای به نام مونتی را بازی میکند که به سان همگنانش رضایت میدهد در یک مأموریت علمی خطیر به دل فضا برود و سر از منطقهای موسوم به حفره سیاه درآورد و در ازای آن مجازات حبس وی نادیده انگاشته شود و در صورت زنده ماندن و بازگشت به کره خاکی به زندگی عادی خود بازگردد و نظارت بر این سفر و نحوه کار موفق مونتی و سایرین با یک پزشک (با بازی جولیت بینوش) و یک زندانی دیگر است و این پزشک از این فرصت برای انجام تحقیقات علمی خود روی بشر و واکنشهای انسان در شرایط بسیار سخت زیستی بهره میگیرد و با وجود این، این مأموریت محتوم رو به زوال میرود و در نهایت تبدیل به یک آشوب میشود و کارها از اداره و کنترل همگان خارج میشود و مونتی فقط این دلخوشی را دارد که در این هنگامه سخت با زن محبوبش ازدواج و از این طریق نعمت پدرشدن را تجربه کند.
پتینسون معتقد است «زندگی در بالا» بیش از آنکه یک قصه خیالی باشد، تصویری قابل لمس از فردا و شرح رویدادی است که با قدری تفاوت در آینده نزدیک حادث خواهد شد زیرا محصول علوم جدید بشر و اکتشافات صورت گرفته و ریسکها و کارهایی است که تا چندی پیش غیرمعقول به نظر میرسیدند اما اینک قدمهایی الزامی در راه تحکیم و حفظ زندگی هستند.
کار براساس صداقت
پتینسون که فیلم جدید «خانه روشن» ساخته رابرت اگرز را هم در نوبت پخش دارد و در سال ۲۰۲۰ در فیلم تازه کریستوفر نولان هم رؤیت خواهد شد، میگوید همکاری با کلر دنی او را به سمت و سویی برد که همواره در حرفه سینما در جستوجوی آن بوده و به دلایلی از آن در گذشته دور میماند. وی میافزاید: دنی از آن دست هنرمندان نیست که یک بازیگر را به انحای مختلف برای بازی در فیلمهایش فریب و به او اطلاعات غلط بدهد. وی برعکس با صداقت و از همان آغاز دیدگاههای خودش و امکان و احتمال جواب دادن فیلم را مطرح و از این طریق راه یک همکاری مؤثر را ترسیم میکند و از نظر او مهمترین مسأله احترام قائل شدن کارگردان و هنرپیشهها به ایدههای طرف مقابل و فراهم آوردن ملزومات کار است. با این حال پتینسون معترف است که با خواندن یک خلاصه ۲۰صفحهای از موضوع فیلم در ابتدا چیزی از مضمون آن سردرنیاورده و در نتیجه طی صحبتهای اولیهاش با دنیز دقیقاً نمیدانست که چه وضعیتی دارد و چه باید بکند. او میافزاید: حالت یک آدم جاهل را داشتم که انواع صحبتهای علمی پیرامون او جریان داره ولی هر چه میشنود برایش غیرملموس است. آنچه مرا خوشبین و به رسیدن به نقطه مطلوب امیدوار میکرد، این بود که در فضا و محدوده چنین فیلمهایی همیشه آنقدر جا و امکان وجود دارد که به نتایج مورد نظر برسید و فکرتان به پرواز درآید و هر چیزی را سرجایش بنشانید.
نقطه تفاهم
در عین حال پتینسون به سبب کار با فیلمسازان متعدد متوجه شده است که نباید ایدهها و نوع نگاه خودش را به کارگردانها و سناریستها تحمیل و چیزی را وارد بطن داستان یک فیلم کند که با ماهیت وجودی همکاران ارشد او همخوانی ندارد. از نظر او اعتماد وی و دنی به یکدیگر و اعتماد تیم دو نفره آنها به خیل همکارانشان برای رسیدن به نقطهای که در آن داستان فیلم به بهترین شکل قابل ارائه باشد، برای ثمر دادن داستان فیلم کفایت میکرد و همین اتفاق نیز افتاد. از طرف دیگر وقت زیادی که صرف آمادهسازی بازیگران و قرار گرفتن سایر عوامل متعدد تولید در ریل مناسب شد، همگی را به درجهای از اطلاعات و هوشیاری رساند که سازندگان «High Life» برای ساخت هر چه بهتر اثر هنریشان به آن نیاز مفرط داشتند. پتینسون میگوید: قصه زندانیانی که پا به یک پروژه ناشناخته علمی میگذارند تا مدت حبس خود را بخرند و بواقع آزاد شوند، شاید سوژه تازهای نباشد و در گذشته هم مشابه آن را دیده باشیم اما دنی بخوبی توانسته جنبههایی خوب و تازه را به آن ببخشد و کارش را به گونهای از آب درآورد که حتی به نظر برسد فیلم جدید او اثری از ژانر علمی- تخیلی نیست. دامنه امور طوری رها و وسعت مییافت و تنوع کار زمانی بیشتر میشد که ما تمامی جوانب مختلف قصه را در بافت سکانسها قرار داده و از آنها تصاویری دنبالهدار و دارای ریتم مستمر میساختیم. از یک سو ما طبق داستان زندانیانی هستیم که اطلاعات بدوی هم نداریم، چه برسد به دانش فضایی و از جانب دیگر مردمانی که بر اثر آموزش مستمر چند ماهه باید به درجات لازم برسند و گلیمشان را در مأموریت محوله به بهترین شکل از آب بیرون بکشند.
منبع: Atlanta Journa