سایت بدون -اگر تنها یک چیز باشد که درباره زنان کوچک دنیای واقعی بدانم این است که در هر دورهای که باشند کتاب «زنان کوچک» را حتماً خواهند خواند. این کیفیت فراتر از زمان برخی آثار کلاسیک ادبی است و داستان لوییزا میآلکات از چهار خواهر صمیمی در زمان جنگ داخلی امریکا همچنان لذتبخش است و هر ذره از آن همان حس زنده بودن را از ۱۵۰ سال پیش تاکنون در خود دارد. در طی این بازه زمانی، چاپ این رمان هیچگاه متوقف نشده و کمرنگ شدن محبوبیت آن در طی قرون آتی نامحتمل بهنظر میرسد.
اما فیلمها مقولهای دیگرند. به نظر میرسد که جوانان میل کمتری به تماشای فیلمهایی دارند که پیش از تولد آنها ساخته شده است و بههمین دلیل همواره دلیل خوبی برای بازسازی «زنان کوچک» وجود دارد. بههرحال، هر نسلی لایق نسخه خود از این داستان است. ۲۵ سال از زمانی که وینونا رایدر نقش جو مارچ را بازی کرد میگذرد و ۶۱ سال پیشتر از آن نیز کاترین هپبورن این نقش را برای جورج کیوکر بازی کرده بود (نسخههای سینمایی پیشتر از آن صامت بودند). حالا گرتا گرویگ کارگردان زمان را برای زدودن غبار از رمان آلکات برای خلق تفسیری تازه از آن مناسب دیده و به این نکته که هم «تئاتر شاهکار» و هم کلیر نیدرپروم بازیگر در دو سالی که از اکران «لیدی برد» میگذرد هم کاری مشابه را انجام دادند توجهی ندارد.
همانطور که انتظار میرود، تفسیر گرویگ به داستان وفادار است و آن را در همان دوره زمانی اصلی پیاده کرده و گروهی رؤیایی را برای ایفای نقش خواهران مارچ گرد هم آورده است: اما واتسون در نقش خواهر بزرگتر مِگ که یک معلم است، سِرشا رونان در نقش جو که نویسنده و همتای آشکار آلکات است، الایزا اسکنلِن در نقش بث که موسیقیدان است و فلورنس پیو در نقش ایمی که هیجانی است و هنرمند خانواده است و در نهایت تیموتی شالامه که مناسبترین بازیگر برای ایفای نقش لوری پسر موفرفری همسایه است.
در طی سالیان متمادی این نقش به بازیگران متفاوتی از کریستین بیل پیش از بتمن (که اولین کسی بود که جو با بازی رایدر را به رقص دعوت کرد) گرفته تا پیتر لافورد (در نسخه ۱۹۴۹ مِروین لِروی) که بعدها به رَت پَک پیوست و جونا هاوئر-کینگ (که اعلام شده نقش شاهزاده اریک را در بازسازی «پری دریایی کوچولو» ایفا خواهد کرد) رسیده ولی شالامه بهترین لوریهاست. او با چشمان آهویی و موهای لخت و رفتاری متناوب بین تنبلی و تمرکز شدید و وفاداریای چنان شدید که برادرانه بهنظر میرسد نقش ستایشگر مارچها را چنان بازی میکند که دنیل دی-لوییس جوان را به ذهن متبادر میکند. ارتباطی که مخاطبان جوان با آن ارتباط برقرار نخواهند کرد ولی مخاطبان مسنتر حتماً از آن لذت خواهند برد.
بهجای روایت مستقیم داستان، چنان که آلکات و سایر اقتباسکنندگان از او کردهاند، گرویگ تصمیم به بر هم زدن صحنهها و روایت کاملاً نامنظم «زنان کوچک»، به جز نامه کریسمسی از پدر که داستان را آغاز میکند و بوسهای که آن را پایان میدهد، گرفته است. درست مانند «لیدی برد»، او و نیک هویی تدوینگر روایت را بسرعت پیش میبرند، اگرچه پرش در زمان در این جا یک اشتباه است که روایتی را میسازد که به ذائقه گرویگ خیلی اپیزودیک یا خیلی ملودراماتیک به نظر میرسد – همان طور که با مرور فیلم مشاهده میشود، به جای قوس داستانی کلی تمامی اتفاقاتی که برای خانواده مارچ رخ میدهد، این اپیزودهای احساسی فیلم است که به یاد میآوریم.
شاید بگویید که من لوسم اما «زنان کوچک» هر بار توجهم را جلب میکند، بخشی به این دلیل که آلکات شخصیتهایی چنین زنده خلق کرده است و بخشی دیگر به خاطر نحوه بررسی نهاد ازدواج توسط اوست. آلکات خواهران مارچ را بهصورت زنانی جوان با ذهنهایی مستقل تصور کرده است که در عین حضور فقر آزادند تا در جهانی که در آن زنانی در جایگاه آنان اغلب برای تأمین آینده خود به ثروتهای نامزدهایشان یا ارثیهای هنگفت تکیه میکردند بهدنبال شادی خود باشند.
گرویگ از همان ابتدای اقتباس خود روی نقش عملیای که ازدواج در داستان ایفا میکند تمرکز میکند – که بیشتر از اینکه به نفع شخصیتها باشد، به خاطر مخاطبان انجام شده است – و این توصیف را از زبان آقای دَشوود (با بازی تریسی لِتس که امسال در رقابت بین این فیلم و «فورد علیه فراری»، با بازی این نقش تمامی توجهات را از آن خود کرد) ویراستار جو بیان میکند:«اگر شخصیت اصلی دختر است، مطمئن شوید که در پایان یا ازدواج میکند یا میمیرد».
با وجود این بالا و پایینهای احساسی، فیلمنامه گرویگ بیشتر از هر اقتباس دیگر کمیکیتر است. او با تأکید بر طنز ذاتی منبع اصلی فیلم که کمی به حضور عمه مارچ ثروتمند با بازی مریل استریپ که تصمیم دارد تا یکی از دختران را دعوت کند تا در اروپا همراه او باشد و در عین حال به هر چهار نفر آنها فشار میآورد تا بخوبی ازدواج کنند آراسته شده است دست مییابد. ولی با اینکه عمه مارچ نماینده تفکر کهنه جایگاه یک زن جوان در جامعه است، مارمی دخترانش را تشویق میکند تا خود مسیر زندگی خود را انتخاب کنند. این امر برای جو به معنی تبدیل تاریخچه خانواده به یک کتاب است که منجر به دو سکانس اصیل شده که در آن شخصیت مثبت جسور داستان جایگزینی برای خود آلکات میشود. گرویگ صحنهای که در آن جو درباره شرایط چاپ و نشر «زنان کوچک» با دشوود مذاکره و دستنوشته خود را در طی فرایند چاپ تعقیب میکند. امری که ادای دینی دوست داشتنی به این فرم هنری در خطر انقراض است.
رونان پس از ضبط و ارائه بینقص ناکامیهای نوجوان معاصر در «لیدی برد» دوباره به حالت تاریخی خود برگشته تا نقش جو را که یادآور نقشهای او در «بروکلین» و «تاوان» است بازی کند. برخلاف رایدی که بازیگری کاملاً مدرن است، به نظر میرسد که رونان به دورهای پیشین تعلق دارد ولی با این حال به سردی و صلب بودن ایفای این نقش توسط هپبورن به هیچ وجه نزدیک نمیشود. واتسون که راهی طولانی را از زمانی که نقش هرماینی گرنجر را در فیلمهای هری پاتر بازی میکرد طی نموده اکنون نقش مگ را بهصورت خواهری که اغلب چه میخواهد تصویر میکند که این امر موجب میشود انتخاب شخصیتها کمتر بهصورت سازش و توافق به نظر برسد. پیو نقشی سخت دارد زیرا بسیاری شخصیت ایمی را ناخوشایند میدانند ولی او درک و فهم سختیهای زندگی در زیر سایه خواهرش را امکانپذیر میکند.
از لحاظ آمایش محض، «زنان کوچک» گامی بزرگ و رو به جلو برای گرویگ که شایستگی خود را برای پروژههای استودیویی آینده بدون فدا کردن صدای منحصر به فرد کارگردانی خود نشان داده است محسوب میشود. یوریک لوسوی تصویربردار جلوه کوریر و ایوزی فیلم ۱۹۹۴ گیلیان آرمسترانگ را حفظ کرده و همزمان بیشتر از هر یک از اقتباسهای پیشین ما را بیشتر به درون شخصیتها میبرد. در پایان باید گفت لازم نیست که این آخرین نسخه ۶۰ سال دوام بیاورد. همین که امروزه نقش خود را بدرستی ادا کند کافی است و اگر جوانان هنگامی که کسی دیگر تصمیم بگیرد تا آن را برای نسل بعدی زنان کوچک بازسازی کند هنوز مشغول دیدن این فیلم باشند خود امتیاز دیگری است. منبع: ورایتی