سایت بدون – مردی بود که تمام موهایش ریخته بود و کچل شده بود
نام او علی بود و مردم شهر به او کل علی می گفتند
روزی کل علی به سفر حج رفت و برگشت
در هنگام بازگشت با خودش فکر کرد که حالا که جاجی است درست نیست که او را کل علی صدا کنند
و باید او را حاج علی صدا کنند
همه او را دیگر حاج علی صدا می کردند مگر یک رفیق قدیمی اش
برای همین فکری کرد
شام مفصلی تهیه کرد و به دوستش هم گفت بیاید
بعد از شام برای این که به رفیقش حالی کند که مکه رفته و حاجی است
حرف را به سفر حج کشاند و گفت:
توی راه حجاز یک نفر سرش به کجاوه خورد و شکست و یک همچین دهن وا کرد، آمدند و به من گفتند حاج علی از آن روغن عقربی که همراهت آوردهای به این پنبه بزن، بعد گذاشتند روی زخم، فردا خوب خوب شد همه گفتند خیر ببینی حاج علی که جان بابا را خریدی
در مدینه منوره که داشتم زیارت میخواندم یکی از پشت سر صدا زد «حاج علی» من خیال کردم شما هستی برگشتم، دیدم یکی از همسفرهاست، به یاد شما افتادم و نایبالزیاره بودم.
توی کشتی که بودیم دو نفر دعوایشان شد نزدیک بود خون راه بیفتد همه پیش من آمدند که حاج علی بداد برس که الان خون راه میافتد. وسط افتادم و آشتیشان دادم همسفرها گفتند: خیر ببینی حاج علی که همیشه قدمت خیر است.
نزدیکیهای جده بودیم که دریا طوفانی شد نزدیک بود کشتی غرق شود که یکی از مسافرها گفت: حاج علی! از آن تربت اعلات یک ذره بینداز توی دریا تا دریا آرام بشود. همین که تربت را توی دریا انداختم دریا شد مثل حوض خانهمان… همه همسفرها گفتند: خدا عوضت بده حاج علی که جان همه ما را نجات دادی.
خلاصه گفت و گفت تا رسید به در خانهشان: همه اهل محل با قرابههای گلاب آمدند پیشواز و صلوات فرستادند و گفتند حاج علی زیارت قبول… همین که پایم را گذاشتم توی دالان خانه و مادر بچهها چشمش به من افتاد گفت: وای حاج علیجون… همین را گفت و از حال رفت.
خلاصه هی حاج علی حاج علی کرد تا قصه سفر مکهاش را به آخر رساند
دیگر مطمئن بود که رفیقش فهمیده که باید او را حاج علی صدا کند
اما وقتی به طرف رفیقش برگشت، دید او دهانش از تعجب باز است و گفت: عجب ماجراهایی داشتی کل علی
این ضرب المثل در جایی به کار می رود که کسی در آخر حرف هایش متوجه شودکه در طرف مقابل هیچ تاثیری نگذاشته است
این ضرب المثل تقریبا معادل ضرب المثل لیلی زن بود یا مرد است ً