سایت بدون – زن و شوهری بودند که یک گاو ماده بزرگ داشتند
این گاو هر روز میزان زیادی شیر می داد یعنی حدود نه من که می شود ۲۷ کیلوگرم
وقتی این گاو این میزان شیر می داد
زن و مرد هر روز وقتی این میزان از شیر را مشاهده می کردند
شروع می کردند به خیالبافی که این شیر را سرمایه می کنیم، بخشیش را می فروشیم بخشیش را ماست می زنیم ، کره ، خامه و… وضعمان خوب می شود
وقتی به این ذوق می رسیدند، ذوق آن ها گاو را هیجانی می کرد و می زد سطل شیر را می ریخت
این ضرب المثل زمانی به کار می رود که کسی کار خوبی را انجام می دهد اما در انتها آن را به طریقی مثلا منت گذاشتن خراب می کند