یک– شاید جام ملتها با ما قهر کرده. درست از میانه آن روز که در ورزشگاه یکصدهزارنفری آزادی، همان بازی با کویت در تهران، همان بازی که با کاشته علی پروین بردیم و قهرمان شدیم اما مردم پیش از آن به نحوه بازی تیم اعتراض داشتند. سکوهای معترض یعنی تیمی که دوستش نداشتند حتی با قهرمانی!
دو – جام ملتهای ۱۹۸۰ همه چیز عالی بود اما جنگ آمد. وقتی صدام از در و دیوار میبارید، چه کسی حوصله فوتبال داشت؟ آن تیم با همه دوستداشتنیهایش به ارزیابی نرسید. جنگ خیلی «قلب» برای تصمیم نمیگذارد تا میان عشق و نفرت انتخاب شود. وقت برای چیزهای مهمتر بود و بزرگتر.
سه – جام ملتهای ۱۹۸۴ بی باخت چهارم شدیم. تیم و نام هایش الان فراموش شدهاند، در فرم نوستالژیک زیبا شدهاند. جامی که شاهین بیانی دروازه خودمان را باز کرد و پنجعلی پنالتی نزد، خیلی دفاع ندارد.
چهار – یک اتفاق، یک ضربه سر حتی از استعفای ۱۴ بازیکن در نرسیدن به فینال مهمتر بود. همان جا بود که نام دو نفر را از بر کردیم. یکی برای دوست داشتن و یکی برای نفرت، احمدرضا عابدزاده و ماجد عبدالله. جام ملتهای ۱۹۸۸ گویی پایانی برای پرویزخان دهداری بود، با نتایجی که بد نبود.
پنج – آن تیم یک خاطره دارد با همه ستارههایش. تیم علی پروین را میگوییم. تیمی که همه چیزی که باقی گذاشت باخت به ژاپن بود با گل میورا. کلیشهای طورش هم میشود این که هم فوتبال را باختیم هم اخلاق را.
شش – دوست داشتیم آن تیم را. حتی با محمد مایلیکهن! دایی، خداداد، باقری، جمال الغندور، آن بازی لعنتی مقابل عربستان، قبلش آن روز که علی دایی از هر جا شوت میزد میرفت تا دم تور، مقابل کره. آن تیم قهرمان نشد اما بیشتر از قهرمان دوستش داشتیم.
هفت – تیم جلال طالبی برای دوست نداشتن تشکیل شده بود. جام ملتهای ۲۰۰۰ نتیجهها خوب بود تا آن لحظهای که علی دایی بدترین ضربه تمام عمرش را در وقت اضافه زد. همه آن تیم را دوست نداشتند، حتی آن قدر که یادشان نمیآید اگر بدشانسی دایی نبود، ما کره را برده بودیم و شانس اول قهرمانی بودیم.
هشت – جام ملتهای ۲۰۰۴ هم با وجود شروع بد، عالی تمام شد. جام علی کریمی، جام مهدی مهدویکیا، بردن کره، آن بازی با چین هم در میان لعنتیهای تاریخ فوتبال جای دارد. اشتباه داوری، اشتباه ستار زارع، چیپ یحیی گلمحمدی! آن تیم هم تیم قهرمانها بود، بدون جام و بدون مدال طلا.
نه – قلعهنویی تا آخر عمرش هم از تیمی دفاع کند که تنها در ضربات پنالتی باختن مقابل کره جنوبی را تجربه کرد باز هم کسی گوش نخواهد کرد. تصمیم گرفته شده آن تیم هم حذف شود از ذهنها!
ده – تیم قطبی، تیم پر اختلاف قطبی هم برای ما خاطرهای نساخت و یک جام ملتهای دوستنداشتنی را ساخت.
یازده – تیم کیروش، همان بازی با عراق برای این که آن تیم را قدر قهرمانها ستایش کنیم. همان تیم با اخراج مهرداد پولادی یک نفس کم نیاورد.
دوازده– این روزها دو گروه شدهایم. برخی توقع ایجاد کنیم، برخی توقع را پایین بیاوریم. مرور تاریخی نشان میدهد که این حرفها تا سوت داور اعتبار دارد. مردم در طول مسابقات است که تصمیم میگیرند یک تیم را دوست داشته باشند یا نه. حرفها و مصاحبهها معمولا آب به آسمان پاشیدن است.