سایت بدون -پسربچهای را در نظر بگیرید، شیرینزبان است، بامزه است، گوشه مدرسه ایستاده است و دارد به ناظم مدرسه در مورد یک شیطنت کودکانه توضیح میدهد، یا آنکه نه، دارد برای دایی خود از خوشمزگی یک غذای محلی تعریف میکند یا دختربچهای با مادرش درباره موضوعی ساده مثل خوردن گیلاس صحبت میکند، یا آدمی از وضع مالی خوبی برخوردار است یا نیست حتی، اما هوس میکند که یک شب را خوش بگذراند و یک شام رویایی را در منوی غذای خود قرار دهد؛ اینها اتفاقهایی است که در طول تاریخ هزاران هزار بار رخ داده اما یک وسیله میتواند قاعده بازی را برهم بزند، فقط کافی است در زمان این اتفاقها یک گوشی تلفن همراه روشن باشد و دوربین آن، این صحنه را ضبط کند، زدن دکمه ارسال در یک شبکه اجتماعی، یک حادثه تازه را میسازد، یک انسان تازه را، یک انسان مشهور تازه را، او دیگر یک «سلبریتی» است. او لشگری دارد بهاندازه تمام فالوئرهایش، او میتواند از این شهرت برای خودش امکانات و فرصت بسازد. این تازه قصههایی است که شهرت از درون یک شیرینی بیرون آمده است، قصههای دیگری هم هست؛ آن فراری که عکسهای زشتش در فضای مجازی پخش شده است، آن بیمایه که جملهای بیمایهتر در یک ویدئو بر زبان آورده، آنکه حرکت و کلامی دارد که در هنجارهای جامعه نمیگنجند هم میتواند با ساختن لشگر فالوئردار به «شهرت» برسد و تبدیل به سلبریتی شود… سلبریتیشدن اکنون آسانتر از همیشه است.
طبقه سلبریتیها
همه چیز از یک گوشی تلفن همراه شروع میشود، اما به تعداد کسانی که لایک و کامنت میاندازند، امتداد مییابد و این گونه است که ما چشم باز کردیم و با طبقهای تازه در جامعه مواجه شدیم؛ طبقهای مجازی، طبقه سلبریتیها… طبقه سلبریتیها، طبقه پر از تنوع است. بعضی از آنها واقعا در حوزهای شاخص هستند، ستاره سینما هستند، ورزشکار درجه یک هستند، نویسنده هستند، قلمی دارند، شاید در یک حوزه واقعا سواددار باشند، شاید طنزپرداز باشد، بعضیها هم در این حوزههای شکست خوردههای دنیای واقعی هستند، هنرپیشه و ورزشکار موفق نبودهاند، دیده نشدهاند، چهره نشدهاند، حالا میخواهند این شکست را در فضای مجازی پر کنند.
بعضی هم محصول «قاعده تصادف» هستند، یعنی دری به تخته خورده است تا یک ویدئو از او در فضای مجازی چرخیده است، بدون هیچ دستاوردی به شهرت میرسند. این طبقه هر منشایی داشته باشد اما مسیرشان از راههای مختلف به یک نقطه میرسد؛ نقطهای که بزرگمهر حکیم، بیش از هزار و چند سال قبل، بزرگترین طعنه را به آنها زده است: «همهچیز را همگان میدانند اما همگان از مادر نزاده است» بله! این سلبریتیهای عصر گوشیهای همراه، «همهچیزدان» هستند، شاید بیرحمانه میتوان گفت، آنهایی که سوادشان از بالا و پایینشدن انگشت شصتشان روی صفحه نورانی گوشی همراه تغذیه میشود، به صرف داشتن چندین K یا حتی M فالوئر این مجوز را دریافت کردهاند که در مورد همه چیز اظهارنظر کنند. در مورد همهچیز یعنی همهچیز، از ورزش و هنر بگیرید تا سیاست و اقتصاد. آنها نسخههای نجاتبخش همه معضلها و بحرانهای اجتماعی را در جیب دارند و در مورد همه چیز میتوانند اظهارنظر لایک خور داشته باشند. اگر چیز خاصی به ذهنشان نرسید، راه غرزدن را که نبستهاند، هر چیزی را میتوان با یک جمله معترضه در انتهای آن، تبدیل به یک پست جنجالی کرد. این طبقه اعتراض را خوب بلدند اما اعتراض به چیزی که گاهی حتی نمیدانند، واقعا چیست. برای همین است که گاهی جملاتی که انتخاب میکنند که خود باعث میشود، اعتراض گستردهای به همراه داشته باشد. نمونه عینی را خودتان میدانید، احتمالا لازم نیست که از عذرخواهیها، از توجیه کردنها، از دیاکتیو کردنها و… مثال بیاوریم.
ساکنان موقت
سلبریتیها را محصول صنعتیشدن میدانند، سلبریتیها را محصول جامعه مصرفی و مصرفگرایی میدانند، برای آنها تعریفهای زیادی انجام دادهاند. جامعهشناسی این آدمهای مشهور مدرن بسیار اهمیت دارد اما یک چیز را باید همین جا با هم تعریف کنیم، شهرتی که از فضای مجازی بیرون آمده باشد، چون شهرتی نیست که بر اساس دستاورد باشد، شهرتی شکننده است، شهرتی است که تاریخ مصرف دارد، شهرتی است که مبتنی بر رسانه است؛ حالا چه رسانههای جدید و چه قدیم، این رسانه میتواند مانند شمشیر دو دم عمل کند، یعنی گاهی برعکس برگردد، یعنی آنکه امروز محبوب است و مورد توجه، فردا روزی خیلی زودتر از آنکه تصور میشود، منفور میشود و مورد حمله. حتی بدترین اتفاقی که میتواند برای یک سلبریتی رخ بدهد، آن است که فراموش شود، مردم یادشان برود، او مجبور شود برای گرفتن لایک و فالوئر سقوط کند. سقوط کند و خود را نابود کند. سلبریتیها شاید طبقهای تازه باشند اما این طبقه ساکنان دائمی کم دارد. هر کس که در طبقه مینشیند باید منتظر باشد که روزی حکم تخلیه مقابل چشمانش قرار بگیرد. بعضی خواستهاند با تطابق نظریههای جامعهشناسی کلاسیک، سلبریتیها را با مفهوم اقتدار کاریزماتیک وبری تطابق بدهند، اما گویی فراموش کردهایم که این سلبریتیها در بلندمدت هیچ اقتداری ندارند. در هیجانهای زودگذر جامعه، همان بزنگاههایی که جامعه از منطق بنیانی خود فاصله میگیرد و به سمت احساساتیشدن حرکت میکند، در همان زمان که جامعه میخواهد شکل تودهای داشته باشد، شاید سلبریتیها بتوانند خود را نشان دهند اما در بلندمدت مردم از سلبریتیها عبور میکنند و جامعه مسیر خودش را طی خواهد کرد. سلبریتیها از سوی مردم انتخاب میشوند، اینگونه نیست که کلیت جامعه در مقابل سلبریتیها منفعل باشند؛ هرچه بگویند قبول کنند و آنها نقش لیدری داشته باشند، نه! اینگونه نیست. سلبریتیها طبقهای هستند که بیشتر نقش پلاکارد یا بیلبورد را بازی میکنند، برای آرزوها، رویا و خواستههای بخشی از جامعه که آنها را دنبال میکنند وگرنه اگر همین سلبریتیها بخواهند چیزی بگویند که آن بخش از جامعه نخواهد بشنود، حتی اگر حرفی درست برای گفتن داشته باشند، با چنان فشار خردکنندهای مواجه میشوند که گاهی از سلبریتیبودن پشیمان میشوند. طبقه سلبریتیها، طبقهای است که در جامعه مدرن به وجود آمده، طبقهای است که وجود دارد اما ساکنان آن دائمی نیستند.
افشین خماند