شگرد نویسندگان کلاسیک فارسی برای حفاظت از حق تألیف خود، چه بود؟/کپی رایت سعدی و ناصرخسرو

گروه ادب و هنر- تا به حال به این فکر کرده‌اید که تعداد زیاد کتاب‌های نثر فارسی، چطور در طول تاریخ از بلایایی مانند سرقت، جعل و سند خوردن به نامِ دیگری حفظ شده و به دست ما رسیده‌اند؟ یکی از خوش‌اقبالی‌های شاعرانِ ما این بوده که می‌توانسته‌اند با استفاده از شگردی به نام «تخلص شعری»، اثرشان را به نام خود ثبت کنند اما نویسندگانی که از این امکان محروم بوده‌اند، از شیوه و شگرد جالب دیگری برای کپی رایتِ کتابشان استفاده کرده‌اند تا اثرشان در طول تاریخ تحریف و جعل نشود و به نامِ دیگران سند نخورد. در ادامه از پنج نویسنده بزرگ ادبیات فارسی می‌گوییم که با آوردنِ نام و نسب شان در قسمت‌های مختلف متنِ کتاب، حق مالکیتِ اثر را تمام و کمال برای خود حفظ کرده‌اند.


ابوالفضل بیهقی در «تاریخ بیهقی»
بیهقی یکی از دبیران و نویسندگان باهوش نثر فارسی است. اثر ماندگار او «تاریخ بیهقی»، به شرح روزگار حکومت غزنویان از سلطان محمود تا جانشینش، مسعود و فرزندان و نوادگان مسعود می‌پردازد. بیهقی در این کتاب برای در امان ماندنِ کتابش از تحریف و جعل، جا به جا در متن کتاب، نامش را به مناسبت‌های مختلف وارد متن می‌کند؛ البته او دبیر دیوان رسالت غزنویان هم بوده است و در جاهایی نام خودش را به عنوان شاهد یک ماجرا یا واقعه می‌آورد. در هر حال، این ذکر نام به هر دلیلی که بوده باشد، کمک زیادی به حفظ حق مالکیت این کتاب برای ابوالفضل بیهقی کرده است. به چند نمونه از این ذکر نام‌ها توجه کنید: «مرا که بوالفضلم کتاب بسیار فرونگرسته‌ام، خاصه اخبار و از آن‌ها التقاط‌ها کرده…» یا «مرا که بوالفضلم این روز نوبت بود، این همه دیدم و بر تقویم این سال تعلیق کردم…».


سعدی شیرازی در «گلستان»
شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم از خلاقیت و هوش عجیبی برخوردار بوده و برای حفظ اثر برجسته‌ای مانند «گلستان»، نام خودش را حدود ۱۱ بار وارد حکایت‌ها کرده است. جالب این که ذکر نام‌ سعدی از ابتدا تا انتهای گلستان، به فواصل مختلف آمده و به این ترتیب، او حق مالکیت اثرش را دو دستی حفظ کرده است. برای نمونه سعدی در حکایتی در باب فضیلت قناعت که از باب‌های ابتدایی گلستان است، نام خودش را به عنوان یکی از شخصیت‌ها وارد داستان کرده و نوشته است: «گاه گفتی خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است. باز گفتی نه که دریای مغرب مشوش است. سعدیا سفری دیگرم در پیش است» یا در حکایت دیگری در همین باب می‌نویسد: «ابلهی را دیدم سمین، خلعتی ثمین در بر و مرکبی تازی در زیر و قصبی مصری بر سر. کسی گفت سعدی چگونه همی بینی این دیبای مُعلَم برین حیوانِ لایَعلَم»؟


ناصرخسرو در «سفرنامه»
حتی تصورش هم سخت است که هفت سال رنج سفری دور و دراز را به جان بخری و وقایع و اتفاقاتِ هر روزش را یادداشت کنی و بعد آن‌ها را در قالب یک سفرنامه جذاب و خواندنی بنویسی اما در دوره‌های بعد کاتب و نویسنده‌ای معلوم‌الحال آن را به نام خودش بزند. ناصرخسرو قبادیانی برای این که سفرنامه ارزشمندش از این بلا دور بماند، نام خودش را به فواصل مختلف در کتابش ذکر کرده و به این ترتیب چاره‌ای برای حفظ حق مالکیت اثرش اندیشیده است. برای نمونه او در مقدمه کتاب این‌طور نوشته است: «چنین گوید ابومعین الدین ناصرالدین القبادیانی المروزی که من مردی دبیرپیشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطانی و به کارهای دیوانی مشغول بودم». ناصرخسرو در شرح سفر بیت المقدس هم این‌طور نوشته است: «من که ناصرم در آن مقام نماز کردم و از خدای سبحانه و تعالی توفیق طاعت و تبرا از معصیت طلبیدم». در کل ناصر خسرو نامش را حدود چهار بار وارد متن سفرنامه کرده است.


نصرا… منشی در «کلیله و دمنه»
«کلیله و دمنه» اثری شامل داستان‌های حیوانات است که نصرا… منشی، دبیر و نویسنده بزرگ، در قرن ششم هجری از عربی به فارسی ترجمه کرد. منشی هم در این کتاب برای در امان ماندنِ اثرش از بلای جعل و تحریف، در مقدمه و آغاز کتاب نام و نسب خودش را به طور کامل آورده و نوشته است: «همی گوید بنده و بنده‌زاده نصرا… محمد عبدالحمید بوالمعالی، تولاه ا… الکریم بفضله، چون بفرّ اصطناع و یمن اقبال مجلس قاهری ادام ا… اشراقه خانه خواجه من بنده اطال ا… بقاءه و ادام ایامه و انعامه و رزقه ا… سعاده الدارین، قبله احرار و افاضل و کعبه علما و امائل این حضرت بزرگ لازالت محروسه الاطراف محمیه و الاکناف بود…» و این گونه نام خودش را بر ترجمه ارزشمندش مُهر کرده است.


نظام‌الملک توسی در «سیاست‌نامه»
وزیر خردمند و باتدبیرِ سلجوقیان در قرن پنجم هجری، نویسنده زبردستی هم بوده و به دستور ملکشاه سلجوقی کتابی به نام «سیاست‌نامه» برای شرح و بیان آداب و رسومِ پادشاهی در حکومت‌های گذشته نوشته است. فارغ از محتوای «سیاست‌نامه» یا «سیرالملوک»، نثر ساده و استوار این کتاب از نظر ادبی ارزش زیادی دارد. از آن‌جا که خواجه نظام‌الملک، وزیری دانا و خردمند بوده است نمی‌توانسته برای حفظ حق مالکیت اثرش چاره‌ای نیندیشد. به همین دلیل، در آغاز کتاب این‌طور نوشته است: «بنده، حسین الطوسی، چنین گوید که چون تاریخ سال چهارصد و هفتاد و نه آمد، پروانه اعلیِ سلطانیِ ابوالفتح ملکشاه بن محمد، به بنده و دیگر بندگان برسید که هر یک در معنیِ ملک اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که در عهد روزگار ما نه نیک است و بر درگاه و در دیوان و بارگاه و مجلس ما شرط آن به جای نمی‌آرند یا بر ما پوشیده شده است…».

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گر نباشد گنده خر، وای به حال گنده فروش»

سایت بدون – این ضرب‌المثل فارسی یکی از ظریف‌ترین و در عین حال طنزآمیزترین اشارات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *