سایت بدون -مردی جوان که پسرخالهاش را به همراه همسر و فرزند خردسال او به قتل رسانده است، در بازجوییها حسادت را انگیزهاش از این جنایت اعلام کرد.
، کارآگاهان جنایی تهران صبح روز یکشنبه وقتی از قتل سه عضو یک خانواده در برج سپید منطقه مرزداران مطلع شدند به آنجا رفتند و فهمیدند زن و شوهر و دختر ششسالهشان با ضربات چاقو کشته شدهاند. در تحقیقات معلوم شد بخشی از این برج به مرد مقتول به ارث رسیده و او در آنجا با پسرخاله و داییهایش شریک بود. پسرخاله مقتول نیز در همان ساختمان سکونت داشت و دو نفر از همسایهها در بازجوییها اعلام کردند او را در حال واردکردن ضربات مرگبار دیدهاند؛ بهاینترتیب، این مرد بهعنوان مظنون شناخته شد و هنگامیکه به محل جنایت بازگشت دستگیر شد، اما ابتدا منکر قتل بود تا اینکه صبح دیروز وقتی در شعبه ۷ دادسرای جنایی تهران ازسوی بازپرس بخشوده تحت بازجویی قرار گرفت، به این کشتار اعتراف کرد.
متهم گفت: من و پسرخالهام وضع مالی خوبی داشتیم اما او پولدارتر از من بود. زمین برج سپید از مادربزرگم به مادرهای ما به ارث رسیده و چون خالهام فوت شده آنجا به پسرخالهام رسیده بود، اما مادر من هنوز زنده بود و من بهصورت قانونی سهمی از برج نداشتم. با اینکه بهظاهر پولدار بودم، اما اموالم متعلق به خودم نبود. در این میان همسرم هم به پسرخالهام و خانوادهاش خیلی حسادت میکرد و همین حسادت و چشموهمچشمیها باعث شده بود فشار زیادی روی من باشد؛ برای مثال او بهتازگی یک دستگاه تلویزیون ۶۰ میلیون تومانی و یک انگشتر ۴۰ میلیون تومانی برای همسرش خریده بود، البته ما اختلاف مالی خیلی کوچکی هم داشتیم. همه اینها باعث شد درنهایت او را به همراه زن و بچهاش
به قتل برسانم.
متهم درباره وقایع روز حادثه گفت: خودروی پسرخالهام توقیف شده بود و ما روز قبل قرار گذاشتیم با هم برای آزادکردن ماشین برویم. بعد هم قرار بود برای مشخصشدن کارهای ملکی همراه داییهایمان به دفترخانه برویم. من مبتلا به اماس هستم. ساعت ۱۰ شب قبل از قتل قرص خوردم و خوابیدم. هشت صبح روز بعد به خانه پسرخالهام رفتم و در زدم. او بیرون آمد و درحالیکه به موضوعاتی بر سر مسائل مالی معترض بود، به من گفت بهتر است فقط برای آزادکردن ماشین برویم و در محضر حاضر نشویم. او گفت بهزودی سهمش را از برج میفروشد و به مناطق شمالی شهر میرود تا زندگی بهتری را شروع کند. همانطورکه مشغول صحبت بود دکمه آسانسور را زد تا پایین برویم. من یک کیف داشتم که همیشه از گردنم آویزان و چاقویی داخل آن بود. ناگهان چاقو را درآوردم و پسرخالهام را زدم. بعد جسدش را داخل آپارتمان انداختم. در همین هنگام دختر ششساله مقتول به هال آمد و با دیدن صحنه گریه کرد. زن پسرخالهام که در اتاق بود بچهاش را صدا زد که برود و دوباره بخوابد. من در همین هنگام با چاقو به گردن آن کودک هم ضربه زدم. بعد به اتاق خواب رفتم. زن پسرخالهام با دیدن من ترسید و خودش را در گوشهای از اتاق جمع کرد. به طرفش رفتم و او را هم کشتم. بعد دستانم را شستم و از خانه بیرون آمدم.
متهم ادامه داد: به سرایدار برج گفتم جلوی واحد پسرخالهام کمی خون گوشت و مرغ ریخته و از او خواستم آنجا را تمیز کند. سپس سوار بر ماشینم از خانه بیرون آمدم. در خیابان ستارخان بودم که برادرم تلفن زد و خبر قتل را به من داد. بعد داییام تماس گرفت و از من خواست زودتر به برج بروم. من هم این کار را کردم اما فکر نمیکردم کسی متوجه شده باشد قتل کار من است. وقتی به ساختمان رسیدم در آنجا دستگیر شدم، ولی قتل را انکار کردم.
این مرد در پایان اظهاراتش گفت: من اشتباه بزرگی انجام داده و از کارم پشیمان هستم. من از دست پسرخالهام ناراحت بودم و با همسر و بچه او مشکلی نداشتم و نباید چنین کاری را انجام میدادم. من را همین امروز اعدام کنید تا راحت شوم. فقط اجازه ندهید بچهام از موضوع باخبر شود. او شاگرد اول مدرسه است و نمیخواهم زندگیاش بهخاطر اشتباه من به هم بریزد.
بنا بر این گزارش، بازپرس بعد از شنیدن حرفهای این متهم برای او قرار بازداشت صادر کرد و متهم در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت تا تحقیقات از او کامل شود.
برچسببدون
مطلب پیشنهادی
پایداری باور؛ چرا ما مقابل تغییر در عقایدمان مقاومت داریم
سایت بدون – مقاومت در برابر تغییر باور، که به اثر بازگشتی یا محافظهکاری مفهومی …