سایت بدون -همیشه از کشتی به عنوان ورزشی یاد شده که متعلق به قشر ندار جامعه بوده و معمولاً افراد کم بضاعت بودند که قهرمانان بزرگی را تحویل جامعه دادند. به قول معروف بچههای جنوب شهر بودند که همیشه در این ورزش خوش درخشیدند. ورزشی سخت و سنگین که در آن افرادی که سختی بیشتری کشیدند، بیشترین موفقیت را هم به دست آوردند. به همین دلیل هم زندگی این ورزشکاران همیشه در ایران مورد توجه رسانهها بوده و همیشه این سوال مطرح بوده که با وجود اهمیت نوع زندگی این قهرمانان چرا هرگز از سوی مسئولان مورد توجه قرار نمیگیرند.
همین حالا اگر گزارش جامعی تهیه شود به وضوح مشخص است که بسیاری از کشتیگیرانی که حالا در ردههای نوجوانان و جوانان به عنوان قهرمانی رسیدند زندگی سختی را دارند و برای کسب درآمد مجبور به انجام کارهایی هستند که شاید به لحاظ اجتماعی همخوانی با عنوان قهرمانی جهان ندارد که این کار اگر چه به لحاظ شرعی و عرف جامعه هیچ ایرادی ندارد اما حتماً اگر از سوی علاقهمندان دیده شود بسیاری را از ورود به دنیای کشتی مأیوس میکند. تصور کنید کشتی گیری با عنوان قهرمانی جوانان جهان با وانت باری مشغول به میوه فروشی باشد! این کار چه تأثیری را در خانواده کشتی گیران و یا خود نوجوانانی که علاقه مند به کشتی هستند میگذارد؟
قهرمان جهان و میوه فروشی پشت وانت
یکی از این ورزشکاران که قهرمان جهان شد و حالا به سراغ کاری رفته که با استعداد او کاملا بیربط است، حمیدرضا زرین پیکر است، عضو تیم ملی جوانان و بزرگسالان که اما حالا برای امورات زندگی خود نیاز دارد که در میوه فروشی کار کند. ورزشکاری که باید در اردوها و زیرنظر کادر فنی تمرین کند تا بتواند در رده سنی بزرگسالان به یک موفقیت مهم برسد و جای یکی از قهرمانان بنام را بگیرد و خودش را به عنوان یک اسطوره و قهرمان نامی تبدیل کند، روزهای خود را در میوه فروشی میگذراند.
هر چند امثال زرین پیکر در کشتی و به طور کلی در ورزش ایران کم نیستند اما یک سوال مهم مطرح است که چه کسی باید به امورات این ورزشکاران رسیدگی کند که حداقل بعد از کسب مدال طلای جوانان جهان مجبور به کارهای اینچنینی نشوند؟
حمیدرضا زرین کمر درباره اینکه چرا مجبور شده این روزها در میوه فروشی کار کند که اتفاقاً در دوران کرونایی از مشاغل سخت و پر خطر محسوب میشود، توضیح جالبی را ارائه میکند: «هیچ گاه کار کردن را عار ندانستم. از نوجوانی در پارکها بلال میفروختم و یا در استادیوم در هنگام برگزاری مسابقات فوتبال تخمه میفروختم. بنابراین همیشه سعی کردم روی پای خودم بایستم. الان هم که تحصیلات دانشگاهی دارم و قهرمان جوانان جهان هستم با میوه فروشی امرار معاش میکنم.» زرین پیکر وقتی مسابقات کشتی را شروع کرد هم کار سختی در پیش داشت اما با این حال سعی کرد که با وجود سختیها و مشکلات کار خود را پیش ببرد به امید اینکه بتواند با رسیدن به مدال طلای جوانان جهان وضعیت بهتری را هم پیدا کند. او کاری که باید انجام میداد را به خوبی از عهدهاش بر آمد، اما چرا در زندگی شخصی او اتفاق جدیدی رخ نداد: «وقتی قهرمان دنیا شدم یک تابلوفرش و ۵۰۰ هزار تومان هدیه به من دادند و بعد از آن هم دیگر هیچ نهاد و سازمانی از من حمایت نکرد. البته این وضعیت فقط مربوط به من نیست و خیلی از قهرمانان هستند که از سوی مسئولان حمایت نشدند و به همین دلیل هم به کشورهای دیگر پناهنده شدند. من هم پیشنهاد داشتم اما ماندم در کشور خودم افتخارآفرین باشم اما حالا باید پشت وانت میوه بفروشم.»
شاید قبل از دوران قهرمانی جهان زرین پیکر خیلی به مسئولان ربط نداشت اما از زمانی که او با مدال طلای جوانان جهان برگشت باید از سوی مسئولان مورد حمایت قرار میگرفت اما چرا این اتفاق رخ نداده است؟ چرا او را به حال خود رها کردند. حتماً ارزش واقعی یک قهرمان را نمیدانند و حتماً هنوز هم نمیدانند که کشورهای دیگر در همین اطراف ایران برای داشتن یک کشتیگیر و ورزشکار مثل زرین پیکر تا چه اندازه سرمایه گذاری میکنند اما تلاششان بینتیجه میماند.
شیراز فقط یک امید میخواهد!
زرین پیکر فقط یک نمونه است و بسیاری دیگر از قهرمانان نامی هستند که این روزها با این گرفتاریها به نوعی دیگر روبهرو هستند و متأسفانه با رفتارهای ناخوشایند روبرو میشوند. همین چند وقت پیش بود که نیما عالمیان عکسی را منتشر کرد که تعداد زیادی از مسئولان شهری به خانه او رفته بودند و به او کارت هدیه ۱۰۰ هزار تومانی داده بودند. یا در همین کشتی افراد دیگری را داریم که با بیتوجهی مسئولان روبرو شدند و فقط خانوادههای آنها هستند که تلاش میکنند فرزندان خود را به عنوان یک قهرمان پرورش بدهند. به خصوص در این روزها که به دلیل کرونا ورزشکاران باید در خانه خود تمرین کنند. برادران گرایی در شیراز الان از افتخار آفرینان ورزش ایران هستند اما اگر حمایتهای پدر آنها نبود، شاید الان وضعیت بهتری نسبت به زرین پیکر نداشتند. البته کار کردن برای هیچ کس عار نیست اما سوال اینکه وظیفه مسئولان ورزشی و سیاسی استان چیست؟ آیا اصلاً به شرح وظایف خودشان آگاهی دارند؟ آنها میدانند که هزینه یک ورزشکار حرفهای در طول روز چقدر است و ورزشکاری که نتواند این درآمد را کسب کند، چطور میخواهد بیدغدغه کار خود را پیش ببرد؟
برادران گرایی ترجیح دادند سکوت کنند اما مشخص است که آنها هم مثل بسیاری دیگر از قهرمانان کشتی در چه شرایطی قرار دارند و چه وضعیتی را تحمل میکنند. حتماً اگر الان آنها هم بخواهند حرف بزنند مشخص میشود کمکی که از سوی مسئولان شهری به این قهرمانان کردند، همانی است که زرین کمر گفت؛ یک کارت هدیه ۵۰۰ هزار تومانی و دیگر هیچ. این در حالی است که ظاهراً مسئولان استانی فارس فراموش کردند که این دو کشتیگیر تنها ورزشکاران این استان هستند که شانس رسیدن به المپیک را دارند که یکی از آنها هم شانس مسلم کسب مدال در المپیک است.
آنها امروز باید به نحوی کار کنند که بعد از المپیک توکیو، روی گرفتن عکس یادگاری با این قهرمانان را داشته باشند؛ شاید هم این تصور برای آنها وجود دارد که در هنگام برگزاری المپیک توکیو آنها دیگر مسئولیتی ندارند اما باید بدانند که این قهرمانان هستند که نام استان و شهر آنها را دوباره بر سر زبانها میاندازند و باعث پربارتر شدن رزومه کاری آنها میشوند. این قهرمانان هستند که باعث گرایش بسیاری از نوجوانان شهر به سمت کشتی میشوند. شاید مسئولان فعلی فراموش کردند و یا اصلاً در دورهای که امید نوروزی قهرمان المپیک شد مسئولیتی نداشتند و نمیدانند، تا چه اندازه نام این شهر بر سر زبانها افتاد.
البته موفقیت امید نوروزی در حالی به دست آمد که از او حمایتهای خوبی شد که البته غالب این حمایتها بعد از قهرمانی او در مسابقات جهانی و بعد هم المپیک بود اما حالا وقت این رسیده که از محمدعلی گرایی و محمدرضا گرایی حمایت کنند. همان حمایتهایی که از امید شد حالا باید از این دو قهرمان بشود مگر اینکه مسئولان این شهر و استان فقط بخواهند یک امید نوروزی داشته باشند که ظاهراً هم اینطور است. اگر غیر از این بود نباید پاداش سی میلیون تومانی این کشتی گیران سه سال در دفتر مسئولان ورزشی استان خاک بخورد و کسی به آن بیتوجه باشد. سی میلیون تومانی که سه سال پیش با آن میتوانستند دو دستگاه پراید بخرند اما الان باید هر دو برادر پاداش سی میلیون تومانی خود را روی هم بگذارند و یک پراید بخرند.
البته اگر بخواهیم فقط در کشتی دنبال قهرمانانی بگردیم که مورد کم لطفی قرار گرفتند، فراوان هستند. به قول معروف مشت نمونه خروار است.
محسن وظیفه/ایران ورزشی