لامارکیسم چیست و چه فرقی با داروینیسم دارد ؟

سایت بدون – ژان باپتیست پیر آنتونی دو مونه شوالیه دو لامارک (۱۷۴۴-۱۸۲۹ میلادی) را شاید بتوان برجسته‌ترین طبیعی‌دانی انگاشت که در عصر ما به خاطر باوری که ابداع خودش نبود مشهور گشت. در سال‌های اخیر، برخی رواج پژوهش‌ها در باب وراثت، اپی‌ژنتیک را دمیده‌شدن روحی دوباره در پیکر «لامارکیسم» می‌پندارند. تصور ما هم از لامارکیسم در همین چارچوب است: چهارپایانی که برای رسیدن به برگ‌های نوک درخت تلاش می‌کنند و در نهایت تلاش آنها برای رسیدن به نوک درخت به درازتر شدن گردن فرزندان آنان طی نسل‌ها می‌انجامد و در نهایت جانداری شبیه به زرافه پدید می‌آید.
اما حقیقتا لامارکیسم، به شکلی که در قرن نوزدهم مطرح شده بود و افرادی چون داروین آن را تصور می‌کردند چندان با «وراثت صفات اکتسابی به نسل‌های بعد» – برداشت کنونی اغلب افراد عامی و بسیاری از زیست‌شناسان- مترادف نبود. وراثت صفاتی که والدین در زندگی خود کسب کرده و به نسل بعد منتقل می‌کنند در سراسر قرن نوزدهم و تا کشف دوباره پژوهش‌های مِندِل در باب وراثت صفات در نخود واقعیتی بدیهی قلمداد می‌شد. در کتاب تاریخ طبیعی بی‌مهر‌ه‌گان (منتشر شده در سال ۱۱۹۳ شمسی/ ۱۸۱۵ میلادی)، لامارک وراثت صفات اکتسابی را قانونی طبیعی توصیف می‌کند که «آنچنان صحیح و مؤثر است و آنقدر شاهد بر صحت آن دلالت دارد که هیچ‌کس از متقاعدکردن خود به حقیقت این قانون ناتوان نبوده است.»
چارلز داروین نیز کم‌وبیش به وراثت صفات اکتسابی قائل بود و در نبود نظام دیگری برای توضیح وراثت، از آن به عنوان یکی از شالوده‌های نظریه‌های تکاملی خود سود جست. باید در نظر داشت که کروموزوم یا همان واحد فیزیکی وراثت تا ابتدای قرن بیستم ناشناخته بود و تمایز میان یاخته‌های تولیدمثلی و یاخته‌های پیکری نیز در جهان‌بینی علم‌ورزان قرن نوزدهم جایی نداشت.
لامارکیسم در واقع چه بود؟
لامارک در کتاب فلسفه جانورشناختی (منتشر شده در سال ۱۱۸۷ شمسی/ ۱۸۰۹ میلادی) به قوانینی می‌پردازد که دگرگونی جانداران را توضیح می‌دهند. لامارک نیز چون داروین، تحت تأثیر رویکرد نیوتنی به عالم در پی «قوانین» بود و نه صرفا توصیفاتی کلی.قانون اول لامارک مبتنی بر وراثت صفات اکتسابی چنین اظهار می‌کند که «اندام‌ها طی نسل‌ها به سبب استفاده یا عدم استفاده دستخوش دگرگونی می‌شوند.»
قانون دوم به تغییر محیط به عنوان نیروی محرکه استفاده یا عدم استفاده اندام می‌نگرد و فرض می‌کند که چنین تغییراتی به تغییر گونه‌ها طی زمان منجر می‌شوند. شاید برای ما رویکردی تکاملی به حیات پیش‌پاافتاده باشد، اما صرف فرض دگرگونی و تغییر موجودات طی نسل‌های متمادی، دو باور رایج آن زمان، یعنی ثابت بودن اشکال حیات و عمر کوتاه زمین را به چالش می‌کشد.
تفاوت لامارکیسم و داروینیسم
تفاوت این دو در قرن نوزدهم به هیچ‌وجه به چگونگی وراثت مربوط نمی‌شد؛ داروین حیات را درختی می‌دید و تصور می‌کرد تمام گونه‌های امروزی خویشاوند یکدیگر بوده‌اند، اما لامارک هر گونه امروزی را حاصل سلسله گونه‌های حد واسط می‌پنداشت که طی زمان دستخوش تغییر شده‌اند.
تفاوت دیگر تصور لامارک و داروین از ماهیت تکامل بود: داروین به هیچ‌وجه تکامل را نیروی پیش‌برنده‌ای که موجودات را بهتر می‌کند نمی‌پنداشت، اما برای لامارک تکامل به پله‌ای برقی می‌ماند که همواره اشکال «ساده» حیات را به اشکال «پیچیده‌تر» بدل می‌کند. بار دیگر که از کسی درباب لامارکیسم شنیدید، بپرسید دقیقا منظورش از لامارکیسمی که در سر دارد چیست!

مطلب پیشنهادی

حتما باید دید/ تلقین؛ زندگی معلق بین واقعیت و رویا

سایت بدون – فیلم تلقین (Inception) یکی از برجسته‌ترین آثار سینمایی کریستوفر نولان است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *