سایت بدون – کتابفروشیها به نوعی برایم غار تنهایی محسوب میشوند و برای گریز از بیحوصلگی، روزمره گی و هزار مصیبت روزانه دیگر به آنها پناه میبرم و اکثر مواقع هم جواب میدهد. خریدن کتاب را اما اینطور تصادفی انجام نمیدهم و معمولاً از قبل دربارهاش خوانده ام و یا کسی معرفی کرده یا نقدی جایی دیدهام و در نهایت داخل یادداشتهای گوشی با عنوان (کتابهایی که باید خواند) ثبت کردهام. اما داستان کتاب «شبی عالی برای سفر به چین» نوشته دیوید گیلمور فرق میکند.چند سال پیش اسم نویسندهاش جلب توجه کرد. دیوید گیلمور، نوازنده گیتار و خواننده محبوب گروه پینک فلوید. کتاب را خریدم اما رغبتی برای خواندنش نبود. هیچ چیز از کتاب نشنیده بودم و احتمالاً خواندنش تجربه خوبی از آب در نمیآمد؛ اما از آنجا که خاک خوردن کتاب در کتابخانهام را دوست ندارم و به نوعی عذاب وجدان دچارم میکند، با بیمیلی تمام شروع به خواندش کردم. چند صفحه اول کتاب کافی بود که به اشتباهم در این چند سال مبنی بر نخواندن این کتاب پی ببرم. داستان درگیریهای روانی و اجتماعی پدری که فرزند کوچکش گم شده است. نکته بارز قصه، واقعی و باورپذیر بودن داستان است. داستان، شخصیت مثبت یا منفی خاصی ندارد و قرار نیست وقایع گردن کسی بیفتد. روایت زوال است. زوال تدریجی فردی پس از فقدانی بزرگ که شاید چندان قابل روئیت در زندگی روزمرهاش هم نداشته باشد اما همچون موریانه راهش را در ذهن مرد باز کرده است. روایتی روان شناسانه و عمیق در عین سادگی و بیپیرایگی متن. رمان «شبی عالی برای سفر به چین» با بدترین کابوس هر پدر و مادری آغاز میشود: گم شدن بچه شان. در عصر یک روز معمولی، پدر مرتکب اشتباهی غیرعمد شده و پسر شش سالهاش را برای پانزده دقیقه تنها میگذارد. وقتی که پدر برمیگردد، خبری از بچه نیست و زندگی سه نفر برای همیشه دچار تغییر شده است. آیا پسرک را ربودهاند؟ آیا او مرده است؟ راوی رمان شبی عالی برای سفر به چین نفس گیر، یک مجری معروف تلویزیون بهنام رومن است که در واقعیت و خیال، بهدنبال پسر گمشدهاش میگردد و از هیچ کاری برای برگرداندن او به خانه دریغ نمیکند. این همان کتابی است که میشود خواندنش را پیشنهاد داد؛ کتابی که از خواندنش پشیمان نمیشوید.
مهدی جمشیدیان/منتقد
منبع : روزنامه ایران
شبی عالی برای سفر به چین
دیوید گیلمور
مترجم میچکا سرمدی