سایت بدون -jمانهایم در ایدئولوژی و اتوپیا به این نکته اشاره میکند که افراد چطور میاندیشند. مانهایم با تکیه بر سنت مارکسیستی، که بر اساس آن وجود اجتماعی انسان تعیینکننده آگاهی اجتماعی او دانسته میشود، اظهار داشت موقعیت اجتماعی افراد بر رفتار آنان تأثیر میگذارد. مانهایم برای واژه ایدئولوژی دو معنی جداگانه و متمایز بهکار برد:
مفهوم جزئی ایدئولوژی به موقعیتی مربوط میشود که در آن، گروه غالب در جامعه، چنان در حفظ وضعیت موجود زندگی و جامعه ذینفع است که دیگر مسائل و مشکلات جاری را نمیبینند. بهعبارت دیگر، مفهوم جزئی ایدئولوژی اشاره به موقعیتی دارد که در آن ما نسبت به افکار و اعمال مخالفین خود مشکوک هستیم و آنها را به چشم انحراف عمدی از واقعیت یا وضعیت حقیقی نگاه میکنیم مفهوم کلی ایدئولوژی که همه اندیشههای طرف مقابل را تشکیل میدهد، به ایدئولوژی یک عصر یا یک گروه تاریخی- اجتماعی معین، مانند یک طبقه اطلاق میشود.
از نظر مانهایم، مفهوم کلی ایدئولوژی خود شامل دو سطح میشود، یکی مفهوم کلی خاص و دیگری مفهوم کلی عام ایدئولوژی. مفهوم کلی خاص ایدئولوژی هنگامی مصداق پیدا میکند که فرد موقعیت ویژه خود را زیر سئوال نمیبرد و آن را مطلق میانگارد. در حالی که، افکار و ایدههای طرف مقابل خود را صرفاً ناشی از موقعیتهای اجتماعی وی قلمداد میکند. مفهوم عام به حالتی مربوط میشود که در آن فرد محقق نهتنها افکار و ایدههای طرف مقابل، بلکه تمامی دیدگاهها، و از آن جمله دیدگاه خود را مشمول تحلیل ایدئولوژیکی قرار میدهد.
مانهایم قصد داشت که نقش روشنفکران و نخبگان را در جامعه مبتنیبر برنامهریزی تبیین کند. آیا حاملان فرهنگ روشنفکری را باید اعضای جامعه اشرافی نخبگان دانست یا اعضای توده مردم، با توجه به اینکه به قدرت فردی متکیاند؟ مانهایم توضیح میدهد که روشنفکران یک طبقه اجتماعی نیستند به این معنی که منافعی مشترک ندارند و نمیتوانند گروهی مجزا را تشکیل دهند، آنان یک اجتماعی بیطبقه یا یک قشر بینابینی هستند و برتر از دیگران نیستند اما قادر به انجام کارهاییاند که بیشتر اعضای سایر قشرهای اجتماعی قادر به انجام دادن آنها نیستند وی این قشر اجتماعی را روشنفکران غیروابسته مینامد. مهمترین ویژگی این طبقه تحصیلات است که علیرغم تفاوتهایشان در تولد، پایگاه اجتماعی، شغل و ثروت در یک طبقهبندی مشابه، جمع میکند. فقط این روشنفکران هستند که در موقعیتی قرار میگیرند که بتوانند بستگی خود را به هر گروه یا طبقه آگاهانه انتخاب کنند. بنا به نظر مانهایم وقتی که این روشنفکران نسبت به موقعیت استثنایی و ممتازشان خودآگاهی پیدا میکنند مأموریتی را نیز که در آن نهفته است در مییابند، مأموریتی که عبارت است از ترکیبسازی نقطه نظرهای متفاوت و رسیدن به یک برداشت همهجانبه، تام معتبر از واقعیت.
آنچه موضوع جامعهشناسی معرفتی است ایدئولوژی به مفهوم عام است و در این معنی، مانهایم لفظ چشمانداز را بر ایدئولوژی ترجیح داده است و بر آن است که، هر گروهی نظر به موقعیت خاص خود در جامعه و تاریخ، از زاویه دید مخصوصی به دنیا مینگرد.
مفهوم اتوپیا بازتابی از تبعات مبارزه سیاسی است، بدین معنا که بعضی گروههای تحت ستم، چنان خود را از لحاظ فکری در انهدام و دگرگونی وضعیت مفروض جامعه ذینفع مییابند که بهطور ناخواسته فقط عناصری از آن وضعیت را که حکایت از نفی آن میکند مشاهده مینمایند. فکر اینها از تشخیص درست وضع موجود جامعه عاجز است. اینها ابداً اعتنایی به آنچه که واقعاً موجود است ندارند بلکه در تفکرشان، پیشاپیش راهی برای تغییر وضعیتی که موجود است جستجو می کنند
بنابراین حالت ذهن یا چگونگی اندیشه هنگامی اوتوپیایی است که با حالت واقعیتی که این حالت ذهنی در آن به ظهور میرسد ناسازگار باشد. به نظر مانهایم آن جهتگیریهای فراتر از واقعیت را باید اوتوپیایی بیانگاریم که، هرگاه به عرصه عمل در میآیند، میل دارند، نظم اشیاء و امور حاکم در زمان را، بهطور جزئی یا کلی، در هم بپاشندبنابراین وی اتوپیا را نوعی از ایدئولوژی توصیف میکند که چون از موقعیت موجود فراتر میرود از ایدئولوژی متمایز میشود.