نقد فیلم «در انتظار بربرها»/ما همچنان منتظریم!

سایت بدون – سینمای «سیرو گرا» را می‌توان سینمای ادای احترام به مردمان محلی و بومی امریکای لاتین که مورد تعدی و تجاوز جوامع استعمارگران قرار گرفته‌اند، قلمداد کرد. سینمایی که رسالت خود را در تکریم قبایل بومی در حال انقراض به دست خشونت تحمیل شده، بنا نهاده است و به نوعی سعی در تاریخ‌نگاری می‌کند. او در فیلم «پرنده‌های مهاجر» تاثیر تجارت مواد مخدر بر مردمان محلی را به تصویر می‌کشاند و در فیلم «آغوش مار» مسیحی کردن بالاجبار بومیان آمازون را نمایش می‌دهد. در تازه‌ترین فیلم «سیرو گرا» که در سال ۲۰۲۰ اکران شد، او سراغ کتاب «در انتظار بربرها» اثر «جان مکسول کوتسی» رفته؛ کتابی که البته در قامت رمان موفق‌تر از فیلمنامه شدن عمل کرده است. اما چرا فیلم «در انتظار بربرها» تا این اندازه از رمانی که از آن اقتباس کرده، عقب ‌مانده است و عقیم می‌ماند؟ بزرگ‌ترین نقطه ضعف فیلم را می‌توان به عدم شکل‌گیری رابطه مدنظر نویسنده یعنی جدال ظالم (اشغالگران) با مظلوم (مستعمره‌نشینان) نسبت داد که توان ایجاد هیچ‌گونه حس ترحم و همدلی در مخاطب را ندارد و بنابراین نگاه فیلم که نگاهی انسان‌دوستانه و فرا مرزی است، الکن و بی‌خاصیت می‌شود. خشونتی که حتی در بزنگاه‌های خلق آن نیز چیستی و چگونگی‌اش چندان جدی گرفته نمی‌شود و دشمنی عیان شده‌ای که کنش‌های فیلم منشا واکنشی آن است، الکن می‌ماند! در تاریخ سینما برگردان و ترجمان رمان به فیلمنامه، همیشه ریسکی بوده که غالبا منجر به فدا کردن دوقلوهای شبیه‌سازی شده فیلم و کتاب شده است. چرایی عدم ایجاد رابطه صحیح بین شخصیت‌ها بالاخص فرماندار مرزی (با بازی مارک ریلنس) و سرهنگ جول (با بازی جانی دپ) و همچنین دختر بومی را می‌توان در شخصیت‌پردازی قوام و بسط نیافته هر یک از آنها مربوط دانست. شخصیت‌هایی که ناشناس باقی می‌مانند و پیشینه‌ای را نمی‌توان برای آن مفروض دانست، توان ایجاد کاوش برای مخاطب باقی نمی‌گذارند. گویا قرار است صرفا صفت‌هایی به آن چسبانده شود و آنها به صورت جداگانه نمایندگی مصالحه‌جویی یا سرکوبگری یا معنوی‌سازی را یدک بکشند. این تکه چسبانی صفت و موصوف‌وار به سکانس‌های فیلم هم سرایت کرده و از آن کولاژهایی ساخته است که مشخص نمی‌کند لحن فیلم با بغض فرو خورده همراه است یا حب عاشقانه رمانتیک‌وار! همه‌ چیز در فیلم «در انتظار بربرها» جوری در کنار هم و در بر هم چیده شده است که نه اهداف کاراکترها مشخص می‌شود، نه سرشت واقعی‌شان و نه موانع بر سر راه قرار گرفته ایشان! کارگردان، در بازی گرفتن از بازیگران کاراکتر نشده نیز بسیار خام‌دستانه عمل کرده است و عملا در طول فیلم تعدادی پرسوناژ تیپیکال شده ساخته که درگیر تجمل‌گرایی کلیشه‌ای شده‌اند و تنش و عاطفه‌سازی بین آنها ساختگی جلوه می‌کند. فیلم «در انتظار بربرها» هر قدر تلاش می‌کند که خنثی نماند و اعتراض و شکواییه از مردمان قربانی و تبعیض یافته ارایه دهد، بیشتر در ورطه بی‌هدفی کاراکترهای گیج و درمانده خود دست و پا می‌زند. حتی زاوید شخصیت راوی فیلم که همان فرماندار مرزی است توان محقق کردن هیچ‌گونه همذات‌پنداری را حتی به شکل لحظه‌ای و مقطعی ندارد. ریتم و ضرباهنگ فیلم به قدری کندتر از گام‌های دختر بومی لنگان‌لنگان مسیر خود را پیش می‌رود که حتی جذابیت‌های منظره‌سازی‌های بیرونی فیلم با فیلمبرداری به ظاهر چشم‌نواز به مرور تبدیل به تصاویر داخلی سر هم‌بندی شده تکراری مجسم می‌شود و فرصت تفتیش را از مخاطب چه از منظر شخصیت‌پردازی، چه از منظر موقعیت‌پردازی و چه از بعد درگیر کردن لحظات احساسی دریغ می‌کند. بنابراین فیلم نه به خوبی می‌تواند جغرافیای میزانسنیک خود را در امنیتی شدن مرزهایش به خاطر احتمال جنگ بشناسد و نه می‌تواند دغدغه تاریخی- انسانی‌اش را ماندگار کند و در نتیجه بسان فیلم‌های تاریخی توان فاخر شدن را به دلیل نداشتن داستانی مدون و همچنین ترکیب‌بندی غلط درام و تراژیک و ملودرام و سوشیالیسم و… ندارد. فیلم «در انتظار بربرها» به قدری به همه ‌چیز چنگ می‌اندازد که تلخی خون‌های ریخته شده بومیان به دست مندل، افسر زیردست سرهنگ جول (با بازی رابرت پتینسن) را بی‌رنگ و بی‌اثر می‌کند. در انتها کارگردان انتظار تماشاگر را به سر می‌رساند؛ نه خبری از بربرها هست، نه از جنگ، نه از انتقام و نه از مصالحه! در انتظار گودویی به سخره گرفته شده و البته سینمایی! 

آریو راقب‌کیانی/اعتماد

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه»

سایت بدون – ضرب‌المثل «عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه» به این معنا است …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *