پلیس به دنبال فروشنده عتیقه جات خیالی

سایت بدون – دستگیری مردی که در یکی از شبکه‌های اجتماعی پس از شناسایی سوژه‌هایش، با آنها طرح دوستی می‌ریخت و با وعده فروش زیر قیمت عتیقه و زیر خاکی افراد را به محل قرار می‌کشاند و آنها را مسموم و بعد اموال‌شان را سرقت می‌کرد، در دستور کار پلیس قرار گرفت.

رسیدگی به این پرونده اواسط شهریورماه سال جاری با مفقود شدن دختر جوانی به نام المیرا آغاز شد. خانواده وی پس از آنکه متوجه شدند دخترشان ۲ روزی است که به محل کارش نرفته و پاسخگوی تلفنش هم نیست، به خانه او مراجعه کردند. آنها هرچه زنگ خانه را به صدا درآوردند، کسی پاسخی نداد و به مقابل در آپارتمان رفتند و دیدند که کفش‌های دخترشان پشت در است و این نشان می‌داد که او در خانه حضور دارد. به همین خاطر خانواده او با این احتمال که برای المیرا اتفاقی افتاده، در آپارتمان را باز کردند و با بهم ریختگی مواجه شدند و در نهایت دخترشان را دست و پا بسته به دوش حمام در حالی که بیهوش بود یافتند و بلافاصله او را به بیمارستان منتقل کردند. پس از معاینات اولیه پزشک معالج اعلام کرد که دختر جوان حدود ۲ روز قبل مسموم و بیهوش شده است.
 اظهارات دختر جوان پس از بهبودی نسبی
المیرا پس از درمان و بهبودی نسبی در تحقیقات اولیه به مأموران گفت: یک ماه قبل در اینستاگرام با مرد جوانی به نام  پدرام آشنا شدم. او خودش را مهندس شرکتی تجاری معرفی کرد و بعد از مدتی هم به من ابراز علاقه کرد و مدعی شد که قصد دارد با من ازدواج کند. پدرام در تمام طول مدت دوستی سعی می‌کرد خودش را مردی ثروتمند نشان دهد و هر بار که او را می‌دیدم، تیپ و قیافه‌ای متفاوت داشت. چند روز قبل به یکباره ماجرای چند قطعه عتیقه و زیرخاکی را برایم مطرح کرد و مدعی شد علاوه بر کار خودش در زمینه خرید و فروش زیرخاکی و سکه‌های عتیقه هم فعالیت می‌کند و از این طریق هم ثروت زیادی کسب کرده است.
دختر جوان در ادامه افزود: بعد از مدتی که اعتمادم به او جلب شد، پیشنهاد وسوسه کننده‌ای به من داد و گفت که اگر مایل باشم، می‌توانم در کار عتیقه و زیرخاکی با او شراکت کنم و سود هنگفتی هم نصیب من می‌شود. آنقدر پیشنهادش خوب بود که بدون فکر کردن موافقت کردم. چند روز بعد پدرام برای صحبت بیشتر از من خواست تا به خانه‌ام بیاید. پس از آنکه به خانه‌ام آمد، برای خودم و او نسکافه درست کردم و ظاهراً در یک لحظه که به آشپزخانه رفته بودم، او داروی بیهوشی داخل نسکافه‌ام ریخته بود که دقایقی پس از خوردن نسکافه دیگر چیزی نفهمیدم و وقتی چشم باز کردم، دیدم در بیمارستان هستم. پس از آن هم متوجه شدم که پدرام پول‌ها و طلاهایم را که حدود ۳۰۰ میلیون تومان بود، به سرقت برده است.
به دنبال شکایت دختر جوان، تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت آغاز شد و در حالی که متهم صفحه اینستاگرامی خود را بسته بود، مأموران تلاش کردند تا با حضور شاکی، متهم را از طریق چهره نگاری شناسایی کنند.
دومین شاکی
در حالی که تحقیقات در رابطه با شناسایی و دستگیری پدرام ادامه داشت، مأموران با دومین شاکی پرونده مواجه شدند.
این بار شاکی مرد جوانی به نام سینا بود که در دام پدرام افتاده بود. شاکی دوم در تحقیقات به مأموران گفت: مدتی قبل با مردی در اینستاگرام آشنا شدم که مدعی بود در کار خرید و فروش زیرخاکی و عتیقه‌جات است و به علت نیاز مالی قصد دارد عتیقه‌هایش را با قیمت پایینی بفروشد. وسوسه ثروتمند شدن یک شب موجب شد تا با او در یکی از پارک‌های شمال تهران قرار بگذارم. او به من گفته بود چون کار ما غیرقانونی است و نباید ردی از ما به جا بماند با خودم دلار ببرم و همانجا معامله را انجام دهیم. به همین خاطر حدود ۴ هزار دلار آماده کردم و با خودم به محل قرار بردم. در پارک دکه‌ای بود که پدرام پیشنهاد داد از آنجا نسکافه بخرد و بعد از خوردن نسکافه بی هوش شدم. رهگذران که من را بی هوش در پارک دیده بودند، با پلیس و اورژانس تماس گرفتند و به بیمارستان منتقلم کردند و پس از بهبودی نسبی متوجه شدم که پدرام همه ۴ هزار دلارم را سرقت کرده است.
در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد که المیرا و سینا، قربانی نقشه سرقت یک نفر شده‌اند. تلاش برای دستگیری متهم فراری و سایر مالباختگان احتمالی این پرونده ادامه دارد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «نون به هم قرض می‌دن»

سایت بدون – ضرب‌المثل «نون به هم قرض می‌دن» یکی از اصطلاحات رایج در زبان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *