رم فاصله زیادی تا رده چهارم جدول دارد. مورینیو در عرض چهار روز، تقصیر این اوضاع را به گردن داور، مصدومیتها، رسانهها، دست تقدیر و بازیکنان خودش انداخت. مسأله این است که چرخه غرق شدن مردی که به خودش لقب «آقای خاص» داده بود، دارد هر بار سریعتر میشود
پس از شکست یک بر صفر رم در خانه بولونیا بود که ژوزه مورینیو در تونل، لوکا پایرتو، داور بازی را تعقیب کرد. او از این عصبانی بود که داور به تامی آبراهام و ریک کارسدورپ کارت زرد نشان داد و آنها از بازی بعدی تیمش با اینتر –که هفته قبل برگزار شد- محروم شدند. مورینیو در نشست خبری گفت: «باید برای بازی شنبه، یک ترکیب از خودم اختراع کنم. خوشبختانه جانلوکا مانچینی را تعویض کردم، وگرنه شاید به او هم اخطار میدادند.»
لورنتزو پلگرینی، کاپیتان رم به دلیل مشکل عضلانی غایب بود و استفان الشعراوی هم مشکل ساق پا داشت. مورینیو به این ترتیب ترکیبی ضعیف برابر اینتر به میدان فرستاد، و تردیدی هم در این نبود که این ترکیب، تقصیر مورینیو نیست. البته او بورخا مایورال، بهترین گلزن فصل گذشته را روی نیمکت گذاشته بود.
رم در نیمه اول سه بر صفر عقب افتاد. این نخستین باری بود که یک تیم مورینیو چنین نتیجهای در نیمه اول میگیرد. نتیجه نهایی هم همین شد و این دومین باخت خانگی رم در این فصل بود. مورینیو یک نشست خبری کلاسیک داشت و اول حاضر نشد به سؤالات پاسخ بدهد و گفت: «کار شما بسیار آسانتر از ما است و به همین دلیل است که درآمد ما خیلی بیشتر از شماست.»
او سپس دست به سخنرانی کوتاهی زد و گفت که مأموریتش عملاً غیرممکن بوده: «با دید بیطرف، اینتر بهتر از ما بود. به دلیل غایبان، کار ما در این بازی بینهایت سخت شده بود.» او سپس گفت که اگر بازیکنان کارشان را درستتر انجام میدادند، تیمش میتوانست پیروز شود: «ما سه فرصت عالی داشتیم، که دو موقعیت زمانی بود که هنوز گلی زده نشده بود.» پس، او تأکید کرد که تقصیری متوجه او نیست.
رم فاصله زیادی تا رده چهارم جدول دارد و نسبت به فصل گذشته، در این برهه از فصل، هشت امتیاز کمتر کسب کرده است. مورینیو در عرض چهار روز، تقصیر این اوضاع را به گردن داور، مصدومیتها، رسانهها، دست تقدیر و بازیکنان خودش انداخت. حالا دوست داریم به تقویم نگاه کنیم اما نه، هنوز سال ۲۰۲۱ تمام نشده؛ مورینیو تنها شش ماه است که در رم به سر میبرد. مسأله این است که چرخه غرق شدن مورینیو دارد هر بار سریعتر میشود.
در ابتدای دوران مربیگری مورینیو، این چرخه سه سال طول میکشید. او در یک فصل تیمش را میساخت، یک فصل به دستاورد میرسید و یک فصل هم به دیگران اتهام میزد و اوقاتتلخی میکرد اما این دوران در تاتنهام به ۱۸ ماه کاهش یافت. در رم، به ۱۸ هفته.
فاز اول، خوشبینی زودهنگام، در ۱۹ سپتامبر تمام شد، زمانی که رم پس از شش پیروزی پیاپی در تمامی رقابتها، در خانه ورونا باخت. فاز دوم، تزلزلی که در سالهای دور منجر به سرمایهگذاری و تقویت تیم میشد، با شکست شش بر یک در لیگ اروپا به بودو-گلیمت در ۲۱ اکتبر به پایان رسید.
از آن هنگام، رم تنها درجا زده و ناامیدتر شده است. حتی صحبت از پیوستن او به اورتون هم مطرح شد. دوران او در رم تنها به یک شکل به پایان خواهد رسید؛ مسأله این است که اوضاع چقدر زهرآگین تمام خواهد شد.
باید در نظر داشت او در رم حضور دارد، تیمی که فصل گذشته هشتم شد و در تابستان آبراهام، ماراش کومبولا، الدور شاهمرادف، ماتیاس وینیا و روی پاتریسیو را خرید و ادین ژکو، پدرو و پائو لوپس را هم واگذار کرد. مبلغ خالص خرج آنها ۱۰۰ میلیون پوند بود. رم میانگین سنی تیم را پایین آورد اما لزوماً در کوتاهمدت تقویت نشده است.
اما هر چه باشد، او مورینیو است. بازیکنان پورتو که با او در سال ۲۰۰۴ فاتح لیگ قهرمانان شدند، او را بسیار میستایند، چرا که با او به قلههایی دستنیافتنی رسیدند (پورتو تنها قهرمان لیگ قهرمانان از سال ۱۹۹۵ تاکنون است که در چهار لیگ بزرگ اروپا نبوده است) اما مورینیو طرفداران جدید کم و کمتری پیدا میکند.
در آن هنگام، کنترل او به نحوی بود که انگار میتوانست آینده را پیشبینی کند. او مثلاً میگفت که اگر یک بازیکن تیمش مقابل بنفیکا اخراج شود، باید چه کار کرد و پورتو هم برابر بنفیکا واقعاً دهنفره میشد. بازیکنان چلسی میگفتند که او چقدر برنامهریزی دقیقی دارد و برای همه چیز آماده است. او شاید آخرین فرد از نسل مربیان شخصیتگرا است؛ مربیانی که بزرگترین موهبتی که داشتند این بوده که با اقتدار کاریزماتیک خود، الهامبخش دیگران شوند.
اما این ویژگی او کمرنگ شده است؛ از یک سو، مورینیو دیگر تبدیل به چهرهای شده که همه میدانند چطور رفتار میکند و از سوی دیگر، بازیکنان جوانتر دیگر مانند کاشتینیا، جان تری و مارکو ماتراتزی نسبت به او واکنش نشان نمیدهند. از قدرت مورینیو کاسته شده است. اگر او همچنان با همان دقت برنامه تیمش را میچیند، این را تنها میتوان در این دید که در نشست خبری پس از بازی، فهرست اشتباهات بازیکنانش را میشمارد.
چیزی که بدتر است اینکه او هیچ فلسفه مهمی ندارد. از سال ۲۰۰۸ به بعد، مورینیو سبک بازی منفی را در پیش گرفته: او همان چیزی بود که بارسلونا و پپ گواردیولا نبودند. مکتب فرسایشی پرتغال، که او در آن پرورش یافته، حالا دیگر عقب نشسته است. مورینیو، فرناندو سانتوش و نونو اسپیریتو سانتو، همه منسوخ شدهاند و عدم تمایل آنها به پرس، به فوتبال روز دنیا نمیخورد.
به این ترتیب ضعفهای مورینیو آشکار شده است. همه مربیان تا حدی به این وابسته هستند که بازیکنان پروژههایشان را بپذیرند اما آنهایی که یک فرآیند منسجم در ذهن دارند، حساسیت کمتری نسبت به روابط با بازیکنان دارند اما مورینیو دیگر به این باور ندارد که حرکات تیمش را از پیش تعیین کند. او ترجیح میدهد که به بازیکنانش این ذهنیت را بدهد که تصمیمات صحیح را خودشان بگیرند. مشکل این است که اگر بازیکنان به او باور نداشته باشند، با این شرایط کنار نمیآیند.
به همین دلیل است که رفتن او به رم عجیب بود. رم مانند تاتنهام نیست، یعنی تیمی که بازیکنانی آماده قهرمانی داشته باشد و تنها یک هل بخواهد تا به دستاورد برسد. خود مورینیو گفته است: «رم نمیخواهد امروز موفق شود. آنها میخواهند پروژهای پایدار برای آینده داشته باشند.» اما مورینیو هرگز چنین مربیای نبوده است.
پس باید دید که پایان سمی این بازی چگونه رقم خواهد خورد. او مسئولیت افت تیمهایش را به گردن نمیگیرد. هر بار که او شغل عوض میکند، چرخهاش زودتر به پایان میرسد. شاید کمی بعدتر، دیگر چرخهای در کار نباشد.
جاناتان ویلسون
منبع: گاردین