دقت در بازیهای هفتههای اخیر بوندسلیگا این نکته را به ذهن میرساند که مهمترین میراث آن گرایش به پرسینگ است. باورش سخت است که تصور کنیم تا ۲۰ سال قبل فرهنگ فوتبال آلمان نسبت به پرسینگ بدبین بود.
در آن روزها رالف رانگنیک، مدیر هوفنهایم در تلویزیون تلاش میکرد یارگیری منطقهای را توضیح بدهد، ولی او را یک علمگرای منحرف لقب دادند و پس زدند. در آن زمان غولهای کارشناسی فوتبال آلمان باور داشتند همه چیز در شخصیت بازیکنان خلاصه میشود.
وقتی تیم ملی آلمان با هدایت کلینزمن و لوو با نمایش فوتبالی مدرن به نیمه نهایی جام جهانی ۲۰۰۶ رسید و یورگن کلوپ در تلویزیون این روند را تشریح کرد، فوتبال آلمان به سمت یک تحول اساسی رفت. در فوتبال آلمان تیمها حالا متعصبانه پرس میکنند، به طوری که اکثر بحثهای تاکتیکی حول روشهای مختلف پرسینگ است.
در بوروسیا دورتموند سبک مورد نظر لوسین فاوره پذیرفته شده است. تنها ابهام ماجرا این است که آیا تیم ظرفیت روانی بازیهای بزرگ را دارد؛ بازگشت به دغدغههای کارشناسان مکتب قدیمی با در نظر گرفتن نقشی که پرسینگ بازی میکند.
این گرایش به پیشتازان این ماجرا یعنی لایپزیگ «ناگلزمان» و گلادباخ «روزه» و همچنین دورتموند محدود نمیشود. تمام بازیها ضرباهنگ بالایی دارد و تهاجمی است. بازی هفته گذشته دورتموند – بایرن نه تنها یک بازی سرنوشتساز پرفشار که یک فوتبال مدرن با کیفیتی استثنایی بود.
مربیان با تجربه حضور در بوندسلیگا پیشروترین و خلاقترین مربیان جهان هستند. کلوپ در رأس آنهاست. قهرمانی فصل گذشته لیورپول در لیگ قهرمانان برتری این سبک بازی در بالاترین سطح را نشان داد.
البته ماجرا کمی پیچیدهتر است. تیمهایی مثل لیورپول، بایرن، دورتموند و لایپزیگ در صورت نیاز توانایی بازی مالکانه را هم دارند. تیمهای گواردیولا در این سالها همیشه پرس و ضدحمله کردهاند. با این حال اصل اساسی تغییر نکرده است: هرچند کلوپ بر خلاف گواردیولا هرگز این را به زبان نمیآورد، ولی وقتی امکان ضدحمله نباشد، تیم برای طراحی حمله به ۱۵ پاس نیاز دارد.
در این شرایط دوگانه قدرت بدنی در برابر تکنیک، یکی از جدلهایی که میتواند به تحول تاکتیکی منجر شود دوباره به راه افتاده است وگرنه برای متوقف کردن یک پاس استادانه، پاسکاری منظم تیمی یا حرکت هماهنگ گروهی چه راهی غیر از بازی سختکوشانهتر و سریعتر وجود دارد؟
سبکی مناسب فوتبال باشگاهی
این روش مناسب فوتبال باشگاهی است. پرس کردن شبیه لیورپول، لایپزیگ، دورتموند و گلادباخ بدون تمرینات منظم کار خیلی سختی است. بررسی بازیهای اخیر بوندسلیگا نشان میدهد که تیمها برای دفاع چقدر به دردسر میافتند، چرا که وقفه ناخواسته به خاطر شیوع کرونا آنها را از تمرینات و هماهنگی دور کرده و سازماندهی تیمها تقریباً غریزی است.
تیمهای ملی تقریباً هیچوقت فرصت کافی برای رسیدن به این شناخت را ندارند و به همین خاطر است که فاصله فوتبال باشگاهی و ملی روز به روز بیشتر میشود. شاید همین توضیح بدهد که چرا پرتغال در یورو ۲۰۱۶ و فرانسه در جام جهانی ۲۰۱۸ بدون پرسینگ شدید و نقشه تهاجمی پیچیده توانستند به قهرمانی برسند.
ژرار هولیه در کتاب تازه «مت اسپیرو» به نام «آبی قهرمان» میگوید: «فوتبال دائماً در حال تحول است. اسپانیا فلسفه مشخصی داشت که با آن جواب گرفت. در سال ۲۰۱۴، آلمان از بازی مالکانه اسپانیا الگو گرفت و قدرت بدنی خودش را به آن اضافه کرد. رمز موفقیت فرانسه سرعت بود. در دوره برتری اسپانیا تصور میشد که برای قهرمانی جهان نیاز به ۷۰ درصد مالکیت توپ دارید، ولی فرانسه نشان داد که با ۳۰ درصد مالکیت هم میتوان خطرناک بود.»
شاکله اسپانیا در سال ۲۰۱۰ از بارسا میآمد و این تیم نوع عملگرایانهای از سبک فوتبال گواردیولا را پیاده میکرد. آنها از مالکیت برای فرسوده کردن حریف استفاده میکردند. آلمان ۲۰۱۴ با ترکیبی اکثراً از بازیکنان بایرن مونیخ به خوبی تیم چهار سال قبل که در نیمهنهایی مغلوب اسپانیا شد، نبود ولی آنها در ضدحملات به شدت زهردار و موثر بودند (لوو در مقایسه با استانداردهای مدرن فوتبال آلمان یک مربی سبک قدیم به نظر میرسد).
قهرمانی فرانسه در سال ۲۰۱۸ بیش از همه نتیجه یک دفاع مستحکم (با وجود برد ۳-۴ مقابل آرژانتین و برد ۲-۴ فینال مقابل کرواسی) و سرعت صاعقهوار امباپه بود.
اینکه چنین سبکی نشانه تحول باشد قابل بحث است. اسکلت فرانسه از یک تیم باشگاهی تشکیل نشده بود و مدل بازیاش هم برداشتی از یک سبک موجود فوتبال ملی نبود. بر اساس آنچه در کتاب اسپیرو آمده، دستاورد دشان ساختن گروهی هماهنگ با روحیه تیمی بالا بعد از شورش بازیکنان در جام جهانی ۲۰۱۰ و بینظمیهای گاه و بیگاه تیم در دوره مربیگری بلان بود.
او برای این کار تعدادی از بازیکنان مستعد ولی بعضاً یاغی «نسل ۸۷» (متولدین سال ۱۹۸۷) مثل بنزما، نصری، بنعرفا و منز را کنار گذاشت و این تصمیم تنها به خاطر شخصیت آنها نبود. هولیه میگوید: «با این بازیکنان تیم خیلی تکنیکی میشد. ما نیاز داشتیم روشهای تمرینی را تغییر دهیم و با تمرکز روی تمرینات گروهی بیشتر شبیه اسپانیا بازی کنیم.»
و شاید این بزرگترین تغییر فوتبال در ۱۵-۱۰ سال اخیر باشد. فوتبال چه از نظر حمله و چه دفاع بیشتر به کار تیمی متکی شده است. این نتیجه ایدههای گواردیولا در جایگیری بازیکنان و استراتژیهای پرسینگ کلوپ است.
با این حال موفقیت دشان نه با یک ایده پیچیده که با تکیه بر ضدحملات ساده به دست آمد.
در حال حاضر مکتب فرانسوی مشخصی در فوتبال وجود ندارد.
نباید این واقعیت را که تنها مربی فعال در چهار لیگ معتبر اروپا زیدان است، کماهمیت شمرد. هرچند آلمان در مرحله گروهی جام جهانی کنار رفت، ولی بوندسلیگا از نظر تاکتیکی پیشروترین لیگ است. فوتبال مدرن همان چیزی است که دورتموند فاوره یا گلادباخ روزه عصر یکشنبه به نمایش گذاشتند.
جاناتان ویلسون