یادداشت جمال میرصادقی درباره صادق چوبک/صادق دوم

سایت بدون -صادق چوبک یکی از نویسندگان بزرگ ایران است، به‌طوری که اگر بخواهم بین نویسندگانی که آمده و رفته‌اند یکی را انتخاب کنم‌، آن نویسنده، صادق چوبک است. دلیل این انتخاب از آن‌رو است که او آغازگر سبکی از داستان نویسی است که به آن اعتقاد دارم و در داستان‌هایم آن را دنبال می‌کنم.

ما دو شیوه داستان‌گویی داریم، در شیوه اول نویسنده درباره شخصیت‌ها و فضاها حرف زده و آنها را تشریح می‌کند و در شیوه دوم نویسنده به جای توصیف، به بازنمایی می‌پردازد و چوبک از اولین نویسندگانی بود که چنین شگردی را در نوشته‌هایش به کار برد. به‌طوری که در داستان‌های او به جای بازگویی، بازنمایی مسلط است. از آغاز داستان‌نویسی و نگارش یعنی از دوره ارسطو تا زمان حاضر بازگویی در ادبیات وجود و برای سده‌ها و قرن‌ها بر جهان داستان‌نویسی سیطره داشته است. در کتاب‌های مرتبط با این سبک زمانی که قرار بود عصبانیت شخصیتی را بیان کنند، شروع به توصیف حالت‌های یک شخصیت می‌کردند. ظهور نویسندگان امریکا پنجره‌ای جدید را به دنیای ادبیات باز کرد. این نویسندگان به جای آنکه توصیف و تشریح را به کار ببرند، بازنمایی را برگزیده و جهان داستان را به جهان واقع نزدیک کردند. به این ترتیب در جهان داستانی نویسندگانی مانند «هنری جیمز»، «ارنست همینگوی» و «ویلیام فاکنر» به عنوان آغازکنندگان این سبک، وضعیت یا حالتی توضیح داده نمی‌شود، شخصیت خود را در خلال داستان نشان و ما به حالت‌هایش پی می‌بریم. صادق چوبک بعد از هدایت نخستین نویسنده‌ای است که در ایران شیوه‌ها و شگردهای نو داستان‌نویسی را به کار گرفته و آثاری به سبک واقع‌گرای ناتورالیستی نمادین نوشته است. «جیمز جویس» نویسنده امریکایی از جمله مشاهیر و خالق سبک واقع‌گرایی نمادین است. به این معنا که گرچه داستان از واقع‌گرایی تبعیت می‌کند اما پشت آن ابعاد دیگری نهفته است و نمونه آن را در داستان «گل» می‌بینیم. در این داستان با زنی مواجهیم که در رختشورخانه کار می‌کند، او که دیگر جوان نیست، آرزوی ازدواج در سر دارد. زن شب عید به خانه فردی می‌رود که مشخص نیست دایه یا خاله اوست، در این شب مهمانان مسابقه‌ای برگزار می‌کنند که هر یک بدون اینکه ببینند چیزی را بردارند، در دست یکی حلقه می‌آید و به دیگری کتاب می‌رسد، اما زمانی که این زن دست دراز می‌کند، آنچه برمی‌دارد «گل» است. این موضوع نشان می‌دهد او هرگز به آرزوی خود نخواهد رسید و آن را به گور خواهد برد.

اما داستان‌های «صادق چوبک» با دیگر نویسندگان ایرانی تفاوت‌هایی داشت که می‌توان به پنج مورد آنها اشاره کرد:

– توجه عمیق به زشتی‌ها و پلیدی‌ها؛ توجهی ناتورالیستی که آثار عمده او را در برمی گیرد.

– شکستن حرمت کاذب و قلابی کلمات و مفاهیم که یکی از خدمت‌هایی بود که ناتورالیسم به ادبیات کرد.

– توجه به شخصیت‌ها و آدم‌های توسری خورده، بیچاره و فراموش شده مانند رانندگان بیابانی، مرده‌شورها و لوطی‌ها.

– قدرت تصویرپردازی، چوبک در تصویر صحنه‌ها و شخصیت داستان‌هایش چیره‌دست است و مانند یک نقاش عمل می‌کند.

– شیوه بیان خشن و صریح در گفت‌وگوهای شخصیت‌ها که به داستان‌های او پویایی می‌دهد. زبان گفتاری داستان‌های چوبک زبانی اغلب تصویری است به این معنا که از تشبیهات و استعارات بیشتر استفاده می‌کند تا از توصیف و تشریح.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «کارکردن خر و خوردن یابو»

سایت بدون – ضرب‌المثل «کار کردن خر و خوردن یابو» به وضعیتی اشاره دارد که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *