
سایت بدون -کلیدر نام یک روستا است و حالا نام یک کتاب ، کتابی که از روستا معروف تر شده و یکی از مهم ترین رمان هایی است که به زبان فارسی نوشته شده است . کلیدر از توابع سرولایت و جزئی از شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی است. بنای گنبدی و چهارطاقی کِلیدَر (kelidar) متعلق به قرن 8 هجری قمری (ایلخانی – تیموری) آرامگاهی تاریخی در روستای معروف کلیدر است. گفته میشود که این چهار طاقی در داخل خود دو قبر را جای داده بوده است که برخی معتقدند یکی از آنها آرامگاه جوشن بیگ بیات از بزرگان ایل بیات است.

کِلیدَر اثری از محمود دولتآبادی، نویسندهٔ معاصر است که در سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و روایت زندگی یک خانوادهٔ کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچانده شدهاند. داستان کلیدر که متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است بین سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ روی میدهد. کلیدر نام کوه و روستایی در شمال شرقی ایران است. کلیدر که «سرنوشت تراژدیک رعیتهای ایرانی و قبایل چادرنشین را در دورهای که سیاست زور حاکم است به تصویر میکشد» بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده و به شرح سختیها و رنجهایی روا رفته بر خانوادهٔ کَلمیشی میپردازد. داستان این رمان درباره ی یک خانواده ی کرد است که به تازگی به سبزوار کوچ کرده اند. این داستان در سال های 1325 تا 1327 روایت شده و قصه ی غم انگیز این خانواده و سختی های عشایر را بازگو می کند.
شخصیت های اصلی داستان پسری به نام گل محمد و دختری به نام مارال هستند. گل محمد چوپانی آرام و با تجربه است که داستان کلیدر رفته رفته از او مردی مبارز و قوی می سازد. مارال نیز بسیار زیباست و نامزدی به نام یاور دارد. یاور و پدر مارال به جرم قتل در زندان هستند. در مدتی که این دو در زندان بوده اند، مادر مارال نیز از دنیا می رود و او کاملا تنها می شود. بنابراین به خانه ی عمه اش رفته و با آن ها زندگی می کند. در خلال داستان مارال و پسرعمه اش گل محمد به هم علاقه مند می شوند و با هم ازدواج می کنند. این در حالی است که گل محمد زنی به نام زیور نیز دارد. بعد از ازدواج این دو بین گل محمد و نامزد قبلی مارال، یعنی یاور اختلاف ایجاد شده و این اختلاف به طایفه ها و قبایل نیز کشیده می شود.
داستان کلیدر بر روی سه بستر عشایری – ایلیاتی، روستایی و شهری پیش می رود. عشایر نیازمند و وابسته به روستا و شهر هستند. روستا خود نیازمند عشایر و شهر، و حلقه ی واسط آن دو. شهر نیز وابستگی تام و تمام به روستا و عشایر. این وابستگی ها از نیازهای مادی شروع می شود تا الی آخر. دولت آبادی با علم و آگاهی بر این وابستگی های لاینقطع اقدام به خلق رمانی با چنین عظمت و بزرگی کرده است. رمان کلیدر محمود دولتآبادی بدون تردید رمانی طولانی است. خواندن چنین رمانی نیازمند شور و عشق است. عشق به دانستن. دانستن سیمای اجتماعی سرزمین ایران، تاریخ ایران، معیشت جامعه روستایی، مناسبات قومیتی. عشق به درک جزئیات، قدم زدن در دنیایی دیگر. دنیایی که برای خیلی از ما دور از ذهن است. طولانی بودن کلیدر شاید بتواند کمک بیشتری کند به ما که حس کنیم در جایی غیر از اینجایی که هستیم و نفس میکشیم هم میتوان زیست و نفس کشید. کلیدر بازتابی از سیمای اجتماعی و فرهنگی نه تنها مردم دیار خراسان که ایرانیان است. در داستان کلیدر ما حدود پنجاه شخصیت داریم. سلسله حوادث که پیش برنده ی داستان هستند، زنجیروار پشت سر هم، و از یک روال منطقی عبور می کنند به طوری که هر حادثه معلول حادثه ی قبلی و علت حادثه ی بعدی است.حالت تعلیق و انتظار بسیار نفس بر است و حالت جذبه و کشش فوق العاده ای به داستان می دهد.اتفاق نقش چندانی در پیش برد رمان ندارد.

دولت آبادی کلیدر را بر اساس یک شخصیت واقعی نوشته است . شايد بسياري از ما، ”گلمحمد” را از رمان عظيم “كليدر“ محمود دولتآبادي بشناسيم؛ ولي او واقعا قهرمان شهر سبزوار است و در ميان ادبيات عاميانهي مردم اين ديار جايگاه ويژهاي دارد. لوطيها، ازجمله نوازندگان خراسان بودند كه با خواندن و دهلزدن، رخدادهاي مهم را در قالب شعر به اطلاع مردم ميرساندند. يكي از شعرهاي اين دسته از نوازندگان، ذكر داستان ”گلمحمد (گلممد) كلميشي” است كه در دوره رضاشاه با روسها و انگليسيها درگير بود. يكي از شعرهايي كه درباره گلمحمد گفته شده و مردم سبزوار آنرا ميخوانند، اينگونه است: صد بار گفتم همچي مكن، ننه گلممد! زلفاي سياتو قيچي مكن، ننه گلممد! صد بار گفتم پلو مخور، ننه گلممد! به دور قزاق تو مخور (نچرخ)، ننه گلممد!
ژاندارمهاي دوره رضاشاه، پس از كشتن گلمحمد و همرزمانش براي قدرتنمايي و ايجاد ترس در ميان مردم اجساد آنها را در شهر به ميخ كشيدند. در عكسي كه همان زمان از اين مبارزان در كنار نيروهاي شهرباني گرفته شده است، گلمحمد در وسط، برادرش در سمت راست، دامادشان در سمت چپ و سر عمويش (كه بهدليل سنگيني بدن او، ژاندارمها از حمل بدنش صرف نظر كردهاند) ديده ميشود.
دولتآبادی یکبار به خاطر نوشتن کلیدر نامزد جایزه نوبل شد. در آن زمان دولتآبادی به دعوت دانشگاه میشیگان در آمریکا به سر میبرد. آنها به او پیشنهاد یک بورس ۹ ماهه دادند و گفتند در صورتی که بماند و کلیدر به انگلیسی ترجمه شود، قطعا نوبل را میبرد. اما دولتآبادی این دعوت را به خاطر نوشتن روزگار سپری شده مردم سالخورده نپذیرفت.
یک نظر
تعقيب: کتاب هایی که قبل از مرگ باید بخوانید - بدون