ریشه و داستان ضرب المثل «آب ریخته شده جمع شدنی نیست»

سایت بدون – این ضرب المثل را باید از دو منظر دید و با دو روایت

راویت اول:مردی بود که پشت همه مردم صحبت می کرد ، برایشان داستان درست می کرد ، یک روز پیر خردمندی خواست او نصحیت کند ، کوزه ای را مقابل او به زمین زد و شکست و گفت:« اگر آبی که درون کوزه بود بتوانی جمع کنی و به درون کوزه بازگردانی صد دینار به تو جایزه می دهم » مرد هر چه فکر کرد گفت که این آب ریخته شده است و نمی توان جمع کرد»

پیر خردمند هم به او گفت: آبرویی که تو از مردم می بری ، دیگر نمی توان جمع کرد و حرفت حتی اگر غلط باشد ، دیگر پخش شده است.

روایت دوم :پیرمردی سقا بود، کارش این بود که با کوزه آب را از چشمه به شهر برساند و بفروشد ، او پسری داشت که طبق عرف باید جانشین او می شد، اما پسر او کمی سر به هوا بود و در راه آن قدر بازیگوشی می کرد که آب های کوزه در مسیر می ریخت و کوزه تقریبا خالی به مقصد می رسید، یک روز پیرمرد سقا به پسرش گفت برگردد و هر چه ریخته شده را برای من جمع کن ، پسر گفت نمی شود آب ریخته شده جمع شدنی نیست

این ضرب المثل به طور کلی برای این به کار می رود که بخواهند بگوید آبرویی که ریخته شد دیگر جمع کردن آن و بازگشتن به حالت عادی غیرممکن و بسیار سخت است

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «دلنگ دلنگ»

سایت بدون – صدای زنگ شتر و هر زنگوله ای که به گردن حیوانات وصل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *