سایت بدون -«یک چهارم مردم اختلال روانی دارند». این موضوعی است که دیروز قائم مقام معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی مشهد آن را مطرح کرد. او علاوه بر موضوع اختلال روانی به مسئلهی افسردگی هم اشاره کرد؛ اینکه افسردگی در زنها شیوع بیشتری دارد؛ «در حال حاضر افسردگی در خانمها و در برخی گروههای جمعیتی مانند افراد بازنشسته بیشتر است. بیش از ۶۰ درصد افراد افسرده را خانمها تشکیل میدهند، بدون شک اگر میزان افسردگی کمتر شود هزینههای بهداشت و درمان بسیار کاهش خواهد یافت. متاسفانه کیفیت زندگی افراد افت کرده و بیمار افسرده خانواده خود را نیز دچار افسردگی میکند؛ خودمراقبتی معنوی یکی از مهمترین راههای پیشگیری ازافسردگی است». ماجرایی که شاید طرح آن تازه نباشد اما قاعدتا هولناک است.
جالب اینکه چند روز پیش هم وزیر بهداشت در اجلاس رؤسای دانشگاههای علوم پزشکی به این موضوع گریزی زده بود. ماجرایی که البته با حواشی بسیاری روبهرو شد. سعید نمکی در این نشست گفته بود: «ما ۱۴ تولد در شیعه داریم با ۱۳ وفات، اما همیشه دلمان میخواهد گریه کنیم و ضجه بزنیم. باید این فضای غمانگیز را شکست و آن را تعدیل و تلطیف کرد. این افسردگی عامل خودکشی و بسیاری از خشونتهای اجتماعی است. باید روانهای پریشان را دریابیم». گفتههای وزیر بهداشت مشخص است؛ تاکید او بر افزایش فضای شادمانی و درواقع فرهنگ شادمانی است. اما همین گفتهها سروصدای زیادی به پا کرد و برخی او را متهم کردند به اینکه گفته «عزاداری برای امام حسین عامل خودکشی است». چیزی که او از آن به عنوان کجسلیقگی نام برد و روز جمعه به ایسنا گفت: «چندی پیش بنده در جمع معاونین فرهنگی و دانشجویی دانشگاههای علوم پزشکی کشور گفتم که باید به دانشگاهها روحیه نشاط و امید تزریق کرد و اجازه نداد که دانشجویان دچار افسردگی شوند. در آن نشست گفتم که در تشیع ۱۴ ولادت و ۱۳ وفات و شهادت داریم و گویا یک ولادت برای شادمانی بیشتر شیعه وجود دارد و آن انتظار قائم آل محمد(عج) برای ایجاد نشاط و امید در جامعه است. یکی از دوستان شب گذشته با بنده تماس گرفت و عنوان کرد که فردی علیه تو توئیت کرده که گفتهای مراسم روضه و عزاداری برای حضرت سیدالشهدا (ع) عامل خودکشی در جوانان است. ابتدا از این حرف نرنجیدم چون برخی افراد اینگونه حرفها را زیاد میزنند و برخی در پی ایجاد فضای غم و اندوه و سرخوردگی در جامعه هستند، لکن این برداشت و حرف، قطعاً از روی کجسلیقگی بوده است».از هر ۴ نفر یک نفر اختلال روانی دارد
اختلالات روانی و شیوع آن، این روزها به یکی از معضلات اجتماعی تبدیل شده، معضلی که آخرین آمار ارائهشده توسط وزارت بهداشت هم آن را تایید میکند. فروردین امسال ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت در اینباره گفت: «۲۳.۴ درصد از بالغان در ایران دچار یک اختلال روانپزشکی طی یک سال گذشته بودهاند. ۲۷.۶ درصد این افراد را زنان و ۱۹.۴درصد را مردان تشکیل میدهند و به عبارتی از هر ۴ نفر بالای ۱۵ سال یک نفر دچار اختلال روانپزشکی است. احتمال وجود یک اختلال در طول عمر از ۱۸ تا ۳۶ درصد متغیر است و شیوع اختلالات روانپزشکی در یک سال در استانهای مختلف ایران از ۱۲.۸ درصد تا ۳۶.۳ درصد متغیر بوده است».
از هر سه تهرانی، یکی اختلال روانی دارد
او آماری هم از اختلالات روانی تهرانیها داده بود: «در تهران این اختلالات روانپزشکی در طول یک سال ۳۰.۲ درصد بوده است؛ یعنی از هر سه نفر یکی گرفتار این مشکل است. البته میزان آن در فواصل مختلف در پایتخت متفاوت بوده و تنشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در فواصل زمانی مشخص تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم داشته است. همچنین میزان بروز اختلالات در یک سال در زنان بیشتر نسبت به مردان گزارش شده است. همچنین با افزایش سن مشکلات روانی افزایش و با افزایش سواد این اختلالات کاهش مییابد. اختلالات روانی در شهرها بیشتر از روستاها بوده و افراد همسر از دست داده از طریق طلاق بیشتر دچار این مشکل هستند».
ارتباط اختلال روانی و آسیبهای اجتماعی
گاهی سبک زندگی افراد و گاهی اجبارهای اجتماعی و نهادهای حاکمیتی موجب بروز بیماریها و اختلالات روانی میشوند؛ ماجرایی که به مرور بروز اجتماعی به خود خواهد گرفت. رضا پورحسین، روانشناس بالینی در اینباره به «سازندگی» میگوید: «اختلالات روانی پیامدهای فردی و اجتماعی دارند و به لحاظ اجتماعی میتوانند بهداشت جامعه را به مخاطره بیندازند. تظاهر اجتماعی اختلالات روانی هم به سهم خود موجب تشدید این موارد در جنبههای فردی شده و سیکل معیوبی را به وجود میآورند که نتیجهی آن کاهش سلامت روان جامعه است». او همچنین به بروز آسیبهای اجتماعی در نتیجهی اختلالات روانی میپردازد؛ «البته آسیبهای اجتماعی لزوما از اختلالات روانی به وجود نمیآیند و عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در شکلگیری و بروز آن دخیل هستند. اما شواهد بالینی نشان میدهد که اختلالات روانی در تسهیل شکلگیری آسیبهای اجتماعی دخالت موثری دارند. از سوی دیگر آسیبهای اجتماعی هم میتواند در شکلگیری و بروز اختلالات روانی موثر باشند. براین اساس بین رشدیافتگی شخصیتی فرد و عوامل اجتماعی همبستگی قابل ملاحظهای وجود دارد. افرادی که به لحاظ تحول روانی و شکلگیری شخصیتی در موقعیت رشدیافتهتری هستند، کمتر دچار آسیبهای اجتماعی میشوند و عوامل آسیبزای محیطی تاثیر کمتری روی آنها دارند». او به نکتهی دیگری هم اشاره میکند: «شتاب فناوری، جهانی شدن، رشد فردگرایی و سیطرهی سبک زندگی مبتنی بر شتاب از عوامل شکلگیری و بروز رفتارهای نابهنجار فردی و اجتماعی هستند. این فضا موجب میشود تا سازشیافتگی و تابآوری فردی و اجتماعی کاهش یابند».
ضرورت خلق شادی گروهی
نشاط اجتماعی یکی از مولفههای تاثیرگذار در کاهش اختلالهای روانی و تضمین سلامت اجتماعی است. موضوعی که سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی هم به آن اشاره کرده و به «سازندگی» میگوید: «مولفههای مختلفی در موضوع نشاط اجتماعی تاثیرگذار است. بخشی از آن به موضوعات اقتصادی برمیگردد و نگرانیهایی که مردم نسبت به آینده دارند؛ همچنین امید اجتماعی، شایستهسالاری، سرمایه اجتماعی، دسترسی به فرصتهای برابر و شفافیت از دیگر مولفههای تاثیرگذار در نشاط اجتماعی است. از سوی دیگر میبینیم که گرایش به مصرف مواد مخدر صنعتی که شادی آنی کاذب ایجاد میکند، بیشتر شده است؛ همچنین مصرف بیشتر مشروبات الکی. ضمن اینکه میبینیم پروندههای مربوط به خشونت هم افزایش یافته است. درواقع خشونت، یکی از سه پرونده با فراوانی بالا در ایران است. علاوه بر اینها بیکاری هم در جامعه زیاد شده، فقر زیاد شده و سبک زندگی افراد هم به گونهای است که بیشتر در خودشان هستند، یعنی فردگرایی بیشتر شده است. طبیعی است که در چنین شرایطی شاخص نشاط و شادابی در جامعه کمتر میشود». او تاکید میکند: «آنچه اکنون در ایران شاهد آن هستیم، محصول یک یا دو دولت مشخص نیست، بلکه در کل برای موضوع نشاط و شادابی برنامهی جدی نداشتهایم. ما حتی شهر شادابی هم نداریم. در روانشناسی کلانشهری مانند تهران متوجه میشویم که این شهر بانشاط نیست. آلودگی صوتی، آلودگی هوا، ترافیک، ظاهر شهر و مواردی از این دست در اینکه تهران شهری بانشاط نباشد تاثیرگذار است. طبیعی است که در چنین شهری روابط اجتماعی کمتر خواهد شد؛ حتی روابط هممحلهایها و همسایهها. درحالیکه قبلا یکی از مولفههای نشاط اجتماعی صلهی رحم بود، شبنشینیهایی که افراد داشتند. اما الان چیزی به نام محله در معنای قبلی وجود ندارد. در چنین شرایطی یکی از حوزههایی که تحت تاثیر جدی قرار میگیرد، سلامت است. در حوزهی سلامت هم سلامت روانی و اجتماعی تحت تاثیر مستقیم این مسئله است». به عقیدهی او بخش دیگری از این مشکلات به زندگی شهری بازمیگردد؛ «ما در کشوری زندگی میکنیم که بیش از ۷۰ درصد مردم آن شهرنشین هستند.
طبیعتا در جامعهای که شهرنشینی رواج پیدا میکند، روی نوع روابط و همچنین کیفیت روابط تاثیر منفی خواهد گذاشت، این اقتضای زندگی شهری است، چون مردم از همدیگر فاصله میگیرند. از سوی دیگر افراد خودمراقبتی هم ندارند، ما به غم گرایش بیشتری داریم تا شادی». موضوع دیگری که موسویچلک به آن اشاره میکند، تضعیف هویت فرهنگی است؛ «در جامعهی ما ناخواسته خیلی چیزها سانسور شده است. درحالیکه نباید چنین اتفاقی میافتاد. همهی آیینها و سنتهای قدیمی ما که بد نیستند. مثل چهارشنبهسوری، ما کلی انرژی گذاشتیم تا چهارشنبهسوری را برداریم. آیینی که قبلا مردم آن را برگزار و خودشان امنیت آن را تامین میکردند، اما الان فقط فکر میکنیم که کی میآید و زودتر تمام میشود. نتیجهی این دستکاریهای نابجا و مخالفت با ظرفیتهای فرهنگی که میتوانست عاملی برای همبستگی و نشاط اجتماعی باشد، این میشود که بستری برای نابسامانی اجتماعی فراهم کرده است. هویت فرهنگی ما دو بخش است؛ بخش دینی و ملی. حتی در خیلی از موارد از ظرفیتهای مذهبی هم استفاده نمیکنیم. باید به سمت خلق شادیهای گروهی حرکت کنیم. نقش حاکمیت هم باید تنها تسهیلگری این موضوع باشد». او همچنین در رابطه با علل شیوع بیشتر افسردگی در زنها میگوید: «زنها عاطفیترند و برونریزی اجتماعی کمتری دارند. طبعا در چنین شرایطی فرصت تخلیهی کمتر و حضور اجتماعی کمتری مییابند. بنابراین میزان آسیبپذیری آنها بیشتر خواهد بود. تقویت هویت فرهنگی، برنامهریزی برای بالا بردن شاخص سلامت روانی-اجتماعی، افزایش شاخص سواد اجتماعی و همچنین خودمراقبتی از راهکارهایی است که برای بهبود این مسائل میتوان ارائه کرد».