بایگانی برچسب: مثل فارسی

ریشه و داستان ضرب المثل « با زبانش مار را از سوراخش بیرون می‌آورد»

سایت بدون – مار حیوانی است که بسیار جدی از قلمروی خودش محافظت می کند این حیوان طاقت هیچ مزاحمی را ندارد و کمتر پیش می آید که از خانه خود خارج شود برای همین مارگیرها خیلی برایشان مهم است که مار ابتدا از لونه خود بیرون بیاورند بعد او را صید کنند این ضرب المثل در مورد کسانی به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « آن ممه را لولو برد»

سایت بدون – کودک انسان تا مدتی برای تغذیه محتاج به شیر مادر خود است او قادر به هضم غذاهای سنگین تر نیست برای همین مادر به او شیر می دهد بعد از آن که رشد نوزاد کامل شد به اصطلاح او را از شیر می گیرند یعنی آن که دیگر او را با غذاهای جانشین آشنا می کنند اما …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «مشت به شمشیر زدن»

سایت بدون – اگر به شمشیر مشت بزنیم ، دستمان زخم می شود پس این که به شمشیر مشت بزنیم ، کارعاقلانه ای نیست این ضرب المثل برای توصیف کارهای خطرناک و غیر عقلانی به کار می رود ضرب المثل های بیشتر را می توانید در لینک زیر پیدا کنید مجموعه ای بی نظیر از ضرب المثل‌های فارسی همراه با …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « لعاب به رو داشتن»

سایت بدون- در ظرف های قدیمی وحتی جدید گام آخر لعاب زدن به ظرف بود لعاب ماده ای شیمیایی است که روی ظرف می نشیند و به آن حالت شیشه ای می دهند لعاب حتی جلا و زیبایی به ظرف می دهدکه باعث می شود که اگر احیانا ترک و یا زشتی روی ظرف باشد پوشانده شود این ضرب المثل …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « تو چیزی زدی من خوشم آمد، من هم حرفی زدم تو خوشت بیاد»

سایت بدون – روزی یک نوازنده ساز در مهمانی ارباب ده حاضر شد نوازنده آن روز بسیار زیبا سازش را به صدا در آورد به گونه ای که مجلس گرفت و ارباب بسیار خوشش آمد برای همین وقتی نوازنده می خواست برود، به گفت : وقت خرمن بیا یک بار گندم هم به عنوان دستخوش بهت بدهم نوازنده موقع برداشت …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «پاداره را بگیر بی پاهه به جاست»

سایت بدون-دو رفیق بودند که خیلی سورچی بودند یعنی خودشان را در خانه مردم پلاس می کردند یک روز یک صاحبخانه که خیلی از دست آن ها شاکی بود خواست به آن ها درسی بدهد وقتی آن هابه خانه آمدند یک ظرف مویز جلوی آن ها گذاشت و درون مویز هم چند خرچسنه انداخت این ها خیلی شبیه هم هستند …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « بیطاری از خر کور یاد گرفته»

سایت بدون – بیطار همان چیزی است که به معنای دامپزشک امروزی را می دهد آن زمان بیطارها خیلی هم پیشرفته کار نمی کند و راه حل های ساده ای برای درمان داشتند مثلا اگر خری چشمش درد می کرد ، راه حل ساده ای داشتند میله ای در چشم او می کشیدند و او را کور می کردند بعد …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « مگر شده تعزیه تجره»

سایت بدون – تجره روستایی است در اطراف ساوه این روستا امامزاده ای دارد یک روز یک گروه تعزیه خوان یک مراسم تعزیه در این امامزاده انجام می دهند مراسم تمام نشده ، آوازه اجرای خوب آنجا به همه جا می رسد همین که گروه خواستند وسایل خود را جمع کنند یک نفر رسید و با خواهش خواست یک بار …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «آش نخورده دهن سوخته »

سایت بدون – می گویند فردی میهمان دوستش بود صاحب خانه داشت سفره را می چید و یکی یکی غذاها را روی آن می گذاشت اولین چیزی که روی سفره گذاشت، یک ظرف بزرگ آش بود در فاصله ای که صاحبخانه برای آوردن باقی چیزها رفته بود مرد حس کرد که دندانش درد می کند برای همین دستش روی دهانش …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل« عرش را سیر می کند»

سایت بدون – رسول اکرم در شب معراج وقتی به آسمان و محضر خداوند رسید از خود بی خود شده و یک شادمانی را درک کردند که در جهان انسانی قابل درک نیست این ضرب المثل در توصیف یک سرخوشی و شادمانی بی نهایت به کار می رود که انگار فرد از فرط خوشحالی روی زمین نیست ضرب المثل های …

توضیحات بیشتر »