بایگانی برچسب: مثل فارسی

ریشه و داستان ضرب المثل « تشت طلا رو سرت بگیر و برو»

سایت بدون- در زمان قدیم ، وقتی کاروانی از مسیری می گذشت اگر کسی چیز گرانقیمتی داشت ، سعی داشت آن را مخفی کند تا کسی آن را نبیند به ویژه که در مسیر راهزنانی حضور داشتند و این راهزنان در میان کاروان جاسوس هایی داشتند که به آن ها خبر می دادند وقتی مسیری امن باشد دیگر نیازی به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « ضرب خورده خودش جراحه»

سایت بدون – این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند کسی که بلایی سرش آمده بهتر از هر کسی می داند که درمان درد چیست ضرب المثل های بیشتر را می توانید در لینک زیر پیدا کنید مجموعه ای بی نظیر از ضرب المثل‌های فارسی همراه با داستان و کاربرد

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « دارندگی و برازندگی»

سایت بدون – برازندگی نمایش برازنده بودن است. برازنده بودن هم به معنای لیاقت و سزاواری است برای این که لیاقت خود را نشان داد باید سرمایه ای وجود داشته باشد این ضرب المثل بیشتر در مقابل تعریف به کار می رود و به معنای آن این است که جلوه ناشی از داشتن سرمایه است ضرب المثل های بیشتر را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «خانه نشینی بی‌بی از بی‌چادریست»

سایت بدون – این ضرب المثل در زمانی به کار می رود که می خواهند بگویند که اگر کسی کاری را انجام نمی دهد به خاطر نخواستن نیست بلکه به خاطر نداشتن ابزار یا مهیا نبودن شرایط آن است ضرب المثل های بیشتر را می توانید در لینک زیر پیدا کنید مجموعه ای بی نظیر از ضرب المثل‌های فارسی همراه …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «حسود هرگز نیاسود»

سایت بدون – داستانی وجود دارد که می گوید مردی از این که همسایه اش به شدت نزد خلیفه محبوب است حسادت می کرد یک روز همسایه اش را دعوت کرد، غذایی پخت و درون آن کلی سیر ریخت وقتی غذا تمام شد به همسایه اش گفت که درون غذا سیر بود، امروز که پیش خلیفه می روی جلوی دهانت …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «صد من پرقو یک مشت نیست»

سایت بدون – پر نماد سبکی در ادبیات عامه است می گویند روزی کسی می خواست تشک بدوزد تشک دوز گفت که باید پر قو بخری مرد گفت: چقدر؟ اوستا جواب داد: صدمن مرد گفت: صدمن پر را چه جوری بیارم ، کجا جا بدهم که اوستا گفت: صد من پرقو یک مشت نیست این ضرب المثل در جایی به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « شعر چرا می گی که تو قافیه بمانی»

سایت بدون – برای شاعران قدیمی جور کردن قافیه یک مشکل بزرگ بود این که حرفت را بزنی ، مقفی هم بزنی یعنی در پایان هر مصراع کلمات مورد نظر را پیدا کنی گاهی غیر ممکن بود حتما شما هم شنیده اید که قافیه که تنگ آید ، شاعر به جفنگ آید یعنی برای این که قافیه پیدا شود، حرف …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « سرش تو لاک خودشه»

سایت بدون – خب طبیعی است که این ضرب المثل از زندگی لاک پشت ها الهام گرفته است این موجودات سمبل آرامش در ادبیات و فرهنگ عامه هستند کمتر حرکت هیجانی از آن ها دیده می شود خشونت بارز کسی از آن ها نمی بینند وقتی هم در بیرون اتفاقی می افتد، در آن دخالت نمی کنند و برای حفاظت …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « زکات تخم مرغ یک پنبه دانه است»

سایت بدون – زکات بخشی از احکام مالی دین اسلام است که بر اساس آن هر فرد باید مقدار معینی از اموال خود را چهت کارهای خیر و به ویژه برای کمک به فقر و امور اجتماعی صرف کند زکات بیشتر برای افراد متمول است و برای افراد فقیر خیلی کارایی ندارد مثلا فرض کنید که دارایی یک نفر تنها …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « رستم در حمام است»

سایت بدون – در حمام های قدیمی نقش و نگارهایی از پهلوانان شاهنامه کاشی کاری می شد یکی از محبوبترین این شمایل ها و نقش و نگارها نقش رستم بود رستم در افسانه های ایرانی نماد خرد ، شجاعت، زور بازو و دلاوری است نقش رستم ولی بالای حمام فقط یک نقاشی است و هیچ کدام از این خصایص را …

توضیحات بیشتر »