بایگانی برچسب: مثل فارسی

ریشه و داستان ضرب المثل« دعا کن گندمت آرد بشه »

سایت بدون – مرد درویشی وارد یک آسیاب شد ، درویش از این درویش های عرفانی نبود ، از این درویش های ادایی … او که دید آسیاب شلوغ است ، رو کرد به مرد آسیابان و گفت که اگر گندم های من را سریع آرد نکنی ، دعا می کنم که خرت سنگ شود آسیابان هم به او گفت: …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«خاکشیر مزاج است»

سایت بدون – البته باید قبل از هر چیز بگوییم آن چیزی که ما به عنوان «خاکشیر» می شناسیم در واقع اسمش «خاکشی» است.خاکشی گیاهی یکساله یا دوساله از تیره شب بویان است که در دشت و کوهستان می‌روید و بلندی ساقه آن تا یک متر نیز می‌رسد. پائین گیاه کرک دارست در حالیکه بالای آن بدون کرک است تخم …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«حرام خواری آن هم شلغم؟»

سایت بدون – در قدیم گروهی ازمردم بودن که به درون باغ ها و مزارع دیگر مردمان می رفتند و میوه ها و محصولات آن ها را بر می داشتند یا همان جا می خوردند. به این آدم ها که بدون توجه به رضایت صاحب محصول ، حاصل دسترنج دیگران را مصرف می کردند حرام خوار می گفتند حالا تصور …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل« چو به گشتی طبیب از خود میازار»

سایت بدون – سعدی علیه الرحمه یک بیت دارد که دو طرف آن تبدیل به ضرب المثل با یک معنای مشترک شده است چو به گشتی طبیب از خود میازار/چراغ از بهر تاریکی نگهدار درباره مصراع دوم این عبارت پیش از این نوشته ایم اما مصراع اول هم تعبیر بسیار جالبی است . بیماری را در نظر بگیرید که در …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « طلا خرج مطلا کردن»

سایت بدون – این ضرب المثل از بیت زیر گرفته شده است عمر عزیز را منما صرف ناکسانحیف از طلا که خرج مطلا کند کسی . قصاب کاشانی ما که می دانیم طلا چیست اما مطلا چیست؟مطلا یک کلمه است که فارسی زبانان بر اساس باب های عربی ساخته اند و معنای چیزی را می دهد که به زر اندوده …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « پیاده شو با هم برویم»

سایت بدون – این مساله اکنون هم قابلیت تصویر سازی دارد ، یعنی یک نفر سوار بر اتومبیل شخصی خود در کنار فردی حرکت کند که پیاده است اما در زمان قدیم ، آن وقت که مردم به جای اتومبیل سوار بر حیواناتی مثل خر یا اسب بود مصداق بیشتری دارد. معمولا کسی که سوار است با سرعت بیشتری نسبت …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «تجارت بوق حمام می کند»

سایت بدون – روزی تاجری ثروتمند پسرش را که بزرگ کرده بود برای اولین بار به سفر تجاری می فرستد، پسر می رود تا به کنار دریا می رسد. در کنار دریا مقدار صدف دریایی ریخته بود ، از مردمانی کنار ساحل بودند می پرسد این ها چیست؟ آن ها که آدم های رندی بودند می گویند این ها بوق …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل« بوسیدیم و گذاشتیم کنار»

سایت بدون – در قدیم گود زورخانه برای کسانی که به ورزش باستانی می پرداختند و برای حرمت نگه داشتن برای آن رسم های متعددی طراحی شده بود. هر ورزشکار هنگام ورود به گود زورخانه خاک آن را می بوسید و هنگام خروج از آن هم باید چهار گوشه از هشت ضلعی گود و اسباب و ادوات این ورزش را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «اسمم را عوض می کنم»

سایت بدون – روزی دلقکی در محضر پادشاه نشسته بود و تند و تند چیزی می نوشت، پادشاه از او پرسید چه می نویسی ، دلقک جواب داد: اسم ابلهان و احمق های شهر را می نویسم …پادشاه لیست را از گرفت و دید نام خودش در صدر این لیست است.عصبانی شد و خواست دلقک را تنبه کند، دلقک امان …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد»

سایت بدون – این ضرب المثل از این بیت از غزلیات سعدی می آید آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد/عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست این بیت اشاره به گذشته دارد که مردم برای مسافرت کاروانی را تشکیل می دادند و دسته جمعی به مسافرت می رفتند.در این کاروان ها اغلب مردم همدیگر را نمی شناختند و حتی …

توضیحات بیشتر »