بایگانی برچسب: مثل فارسی

ریشه و داستان ضرب المثل «زیره به کرمون بردن»

سایت بدون -زیره بوته گیاهی با برگ های ریسمانی شکل است که اصل آن از نواحی مدیترانه ای است . دانه های معطر آن برای خوشبو کردن ،برنج ، آش، پنیر و …به کار می رود ، این گیاه همچنین مصارف پزشکی فراوانی دارد. در ادبیات فارسی، به ویژه در اشعار مولوی، نیز واژه کمون بجای زیره آمده است. زیره …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«کار نشد ندارد»

سایت بدون – گاهی بعضی از کارهایی که انسان می خواهد انجام بدهد، قبل از انجام کار بسیار سخت و نشدنی به نظر می رسد ، اگر اغراق نکرده باشیم همه کارهای بزرگی که انسان انجا م می دهد، در ابتدای کار به نظر می رسد که شدنی نیست اما انسان های دارای انگیزه و اراده این کارها را انجام …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «بار کج به منزل نمی رسد»

سایت بدون – در زمان قدیم وسیله حمل و نقل وسایل و اثاث و کالاها چهارپایان بودند.برای این منظور بار را به دو قسمت مساوی تقسیم می کردند و با تعادل مناسب روی چهارپای موجود قرار می دادند ، اگر بار به یک طرف سنگینی می کرد و تعادل به هم می خورد دو حالت پیش می آمد ، یا …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « در همیشه بر یک پاشنه نمی چرخد»

سایت بدون – در قدیم برپا کردن درب خانه از پاشنه استفاده می شد،آن زمان هنوز لولا متداول نشده بود و پاشنه که روی یک سنگ قرار می گرفت بهترین راه حل برای آن بود که مشکل چرخیدن در را حل کند این پاشنه یک ایراد بزرگ داشت ، چوبی بود که روی سنگ قرار می گیرد، اصطکاک میان چوب …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «بند را آب دادن»

سایت بدون – «بند» در لغت فارسی معنی سد می دهد یعنی همان چیزی که باعث می شود که آب پشت آن بایستد یا بند بیاید تا به وسیله کانال هایی آن را هدایت کرد، این بندها گاهی سدهای بزرگی هستند مثل بند امیر یا سدهای کوچکی که کشاورزان در نوبت آبشان در مسیر ایجاد می کردند تا آب به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « از نی بوریا شکر نخوری»

سایت بدون – نی بوریا ، گیاهی میان تهی است که از آن برای ساختن حصیر استفاده می شود،حصیر از بافته شدن این گیاه به دست می آید ، این نی را در مقابل نیشکر به کار می رود که درون آن تهی نیست و با شکاندن آن می توان به ماده ای به شیرینی شکر رسید. سعدی در گلستان …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«آخرش نفهمیدم رفیق منی یا گرگ»

سایت بدون – دو دوست با هم به شکار رفتند ، ناگهان گرگی را سر راه خود دیدند، یکی از آن ها تفنگ را برداشت به سمت پاهای گرگ نشانه گرفت، دوستش فریاد زد که پاهایش را نزن زجر کش می شود و با درد می میرد، او تفنگ را به سمت گرگ نشانه گرفت گفت شکمش را نزن اگر …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «دوستی خاله خرسه»

سایت بدون – روزی مرد دلیری از جنگلی می گذشت ، در جنگل سر و صدای بزرگی بلند شده بود ، مرد جلو رفت دید اژدهایی به خرسی حمله کرده است ، او شمشیرش را کشید و خرس را از دست اژدها نجات داد. از آن جا خرس که یک خرس ماده بود ، دنبال مرد افتاد تا محبتش را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«دعوا سر لحاف ملا بود»

سایت بدون – روزی ملا نصرالدین و همسرش خواب بودند که شنیدند از کوچه صدای دعوا می آید ، همسر ملا گفت :«مرد برو ببین چه خبر است» ، ملا گفت :«به ما چه ربطی دارد، نصفه شبی » ولی همسر او آن قدر اصرار کرد که او لحافی دور خود پیچید و به کوچه رفت . گویا دزدی به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «آستین نو بخور پلو»

سایت بدون – ملانصرالدین روزی به جشنی در همسایگی خود دعوت شد ، وقتی وارد مجلس شد با این که لباس هایش تمیز بود اما کهنه بود و فاخر نبود ، مورد توجه میزبان و سایر میهمان های حاضر قرار نگرفت و جایی در پایان سفره به او دادند. به ملا برخورد به خانه برگشت و از یکی همسایه ها …

توضیحات بیشتر »