عسکرخان ارومی، پس از امضای قرارداد فینکن اشتاین، از سوی فتحعلیشاه به پاریس فرستاده شد تا مراتب تشکر و امتنان شاه ایران را بخاطر روابط دولتین فرانسه و ایران، به اطلاع ناپلئون برساند. سایت بدون – اولین فراماسونی، که نام وترتیب ورود او به لژ فراماسونری در اسناد سازمانهای این فرقه و سازمان آمده است، عسکرخان افشار ارومی است.به موجب …
توضیحات بیشتر »بایگانی برچسب: حکایت
حکایت کوتاه/ این ریش و سبیل یعنی چی؟
سایت بدون – مقصود از مصطفی فرزند او بود که بعدها به دوام الدوله معروف شد و به زبان فرانسه آشنایی داشت. در دورهی اول مجلس شورای ملی، در هنگام تنظیم بودجهی مملکتی، چون غالباً صحبت از حقوق دربار و مقام سلطنت میشد اصطلاح «لیست سیویل» که یک اصطلاح فرانسوی است دائماً از دهان وکلا خارج میگردید. میرزا محمد علی …
توضیحات بیشتر »حکایت کوتاه / نان مهم تر از جنگ است
سایت بدون -نیمروز بود کشاورز و خانواده اش برای نهار خود را آماده می کردند یکی از فرزندان گفت در کنار رودخانه هزاران سرباز اُردو زده اند چادری سفید رنگ هم در آنجا بود که فکر می کنم پادشاه ایران در میان آنان باشد سه پسر از میان هفت فرزند او بلند شدند به پدر رو کردند و گفتند زمان …
توضیحات بیشتر »حکایت کوتاه/ وقتی کریم خان زند کم آورد
سایت بدون – مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملـاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند! خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مرد را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. …
توضیحات بیشتر »حکایت کوتاه/ وقتی شاه عباس با پهن اسب امتحان گرفت
سایت بدون – می گویند شاه عباس صفوی رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد، دستور داد تا درسرقلیانها بجای تنباکو، ازسرگین اسب استفاده نمایند. میهمانها مشغول کشیدن قلیان شدند! ودود و بوی پهنِ اسب فضا را پر کرد، اما رجال – از بیم ناراحتی شاه – پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس …
توضیحات بیشتر »حکایت کوتاه/کورم که دم خانه تو آمده ام
« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت : من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه …
توضیحات بیشتر »