سایت بدون-در روزهای آغازین جنگ تحمیلی ۵ زن که ۳ نفر از آنها آمــــوزش نظـــــامی دیـدهانـــد تصــمیم میگیرند که وارد خط مقدم شوند. آنها به اصرار خود از سوی محمد جهان آرا مأموریت پیدا میکنند تا خود را از دژ شهر به خط مقدم مهمات برسانند و در کنار رزمندگان مرد، از سقوط خرمشهر جلوگیری کنند. این داستان اصلی «دسته دختران» ساخته منیر قیدی است. فیلمی در ژانر حماسی-جنگی که تلاش دارد در کنار روایت دراماتیک خود، آشفتگی روزهای اول جنگ، رنج مردمان افتاده به زخم و خون و مرگ را بازنمایی کند.
فیلم در یک سوم ابتدایی دوشادوش پیشبرد درام، به خرده داستانهایی تکمیلی درباره زندگی شخصی هر یک از این زنان میپردازد تا علاوه بر انگیزه کلی(دفاع)، انگیزههای فردی هر یک از آنها را نیز شکل دهد. یکی به خاطر عذاب وجدان از شیوه مرگ فرزندانش زندگی خود را رها میکند، دیگری برای فرار از مشکلات خانوادگی، آن دیگری برای یافتن معشوقه خود و یکی دیگر برای دوری از همسر مستبد و خلافکارش قدم در این راه گذاشته است… هر یک از آنها در قدم گذاشتن در این مسیر پاک باختگی از وضعیتی میگریزند و تلاش میکنند خود را در دفاع پیدا کنند و زیست خود را در هدفی واجب و شکناپذیر ترمیم نمایند. اندازه پرداخت به زندگی فردی هر یک از این شخصیتها در پرده اول فیلمنامه از نقاط قوت کار است، چرا که نه آنقدر مفصل است که درام اصلی را به حاشیه ببرد(که از عادات مرسوم سینمای ایران است) و نه آنقدر خرد و کوتاه است که آدمها را در گنگی و ناآشنایی حبس کند.
اجرای درخشان صحنههای جنگی و کارگردانی یکدست، برای ساختن تصویری حماسه از یک مأموریت سترگ و ناممکن «دسته دختران» را به اثری شاخص در گونه دفاع بدل کرده و مخاطب را همدلانه و بدون قطع همراهی با اثر هممسیر ساخته است. به قدری مأموریت، ساده و در عین حال هیجانآفرین و برانگیزاننده شکل میگیرد، که روند فیلم دستکم تا پیش از فصل پایانبندی بدون سکته و اعوجاج پیش میرود. در این میان فیلم صاحب نشانگانی هوشمندانه و جذاب است که به درام عمق میبخشد و به زاویه دید اثر و همراهیاش با این دسته زنانه پشتوانه فکری قدرتمندی میبخشد. یکی از بهترین نشانههایی که فیلم از آن بهره میبرد نمایشنامه «آنتیگونه» است. ارجاع به کهن الگوی آنتیگونه که از اولین درامهای جنگی تاریخ هنرهای نمایشی است که شخصیت مرکزی و تمی زنمحور دارد و نزدیک کردن بخشی از خرده داستانها به آن، این امکان را به وجود آورده که روایت قیدی از یک فضای بومی به یک حماسه آشنای اسطورهای نزدیک شود و به جوهره اثر معنایی جهانی ببخشد.
اما نقطه ضعف نسبتاً بزرگ «دسته دختران» فصل پایانی فیلم است. آنجا که بناست مأموریت تکمیل شود. مأموریت این دسته، محور درام است. امری است که فیلمساز حق رها کردن و ناقص گذاشتن آن را ندارد. اما در نهایت تعجب قیدی این بخش را به نمایش نمیگذارد و به گونهای آن را رها میسازد. در حقیقت حماسه کامل نمیشود، متوقف میگردد. این بستار غلط درام هم به سبک و ژانر فیلم آسیب زده و هم یکدستی، حس و حال و ارتباط مداوم با اثر را دچار غش کرده است. در نهایت قیدی ترجیح داده که در پایان به جای تکمیل تصویری درام، دوباره به خرده داستانها بازگردد و همانطور که دسته دختران از هم جدا میشوند روایت هم از وحدت و انسجام جدا میگردد.
علیرضا نراقی/منتقد سینما