بدون دانستن حق شماست ، بیشتر بدانید
سایت بدون-«نسیه و وجه دستی داده می شود حتی به جنابعالی» این جمله روی دیوار نقش بسته بود ، جمله ای می تواند معرف انسانی ترین کسب و کار دنیا باشد، روز 25 شهریور سالروز درگذشت بهترین کاسب قرن است ، مردی که تعریف جدیدی از کسب و کار و تجارت داشت ، او که حکایت هایش می تواند ماندنی ترین حکایت ها لقب بگیرد؛ مرشد چلویی !
خیلی وقت‌ها برای پیدا کردن روش‌های حفظ و وفادارسازي مشتري، کتاب‌های متخصصین غربی را زیر و رو می‌کنیم، غافل از این که در نسل کاسبان قدیمی کشور خودمان، الگوهایی کامل از مشتری مداری به چشم می‌خورد. یکی از مشهورترین آنان، حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به «مرشد چلویی» است.
در بازار آهنگرهای تهران، هیچ کاسبی نیست که کلامی در رد وسعت بخشندگی آن پیرمرد قد بلند، لاغر اندام، نحیف و محاسن سپید سخن بگوید.جلوی چلوکبابی صف طویلی بود که از آن یکی صف متمایز بود؛ صف کوتاه‌تر صف مستمندان و فقیرانی بود که غذای رایگان و خرجی می‌گرفتند و صف طولانی صف خرید غذا بود که شاید هم به نیت کمک و سیر کردن آن صف دیگر تشکیل شده بود. این وضعیت هر روز چلوکبایی حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به «مرشد چلویی» و متخلص به (ساعی) بود
مرحوم حاج مرشد ابتدا در شميران به اتفاق مرحوم آقا مصطفي چلويي و آقاي جدا مغازه چلوكبابي داشتند. بعدها اين سه نفر از مسجد هم جدا شدند. مرحوم آقا مصطفي، در بازار نرسيده به مسجد جامع تهران در يك زيرزمين بزرگ مشغول به كار شد. مرحوم حاج مرشد هم در ضلع شرقي مسجد جامع بازار تهران كه بازار نجارها بود، مغازه اي خريد و سالهاي متمادي در اين مغازه به كار چلويي اشتغال داشت و تا زمان حيات نيز در همين مغازه ماند.روي ديوارهاي داخل سالن، عكسهايي به شكل مينياتور قديمي، كه داخل قاب آويزان بود و در آن صحنه هاي مصيبت ومشقت اهل جهنم را نقاشي كرده بودند و شياطيني كه آنها را شلاق مي زدند، به چشم مي خورد. دو تابلوي ديگري روي ديوار داخل سالن وجود داشت كه دو نيم بيت شعر به طور جداگانه به خط نستعليق روي آن نوشته شده بود. آن دو نيم بيت كه جمعاً يك بيت شعر بود، بيت ذيل بود:
«ساعتي در خود نگر تا كيستي؟ از كجايي، وزچه جايي، چيستي؟»
مرشد هر روز صبح با آب گردان مسی خالی غذایی که شب گذشته به منزل آورده بود، از منزل خود بیرون می آمد و به طرف بازار – پله های نوروزخان- به راه می افتاد.در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران غذا فروشی داشت.صاحبان مغازه های اطراف و داخل بازار، چون حاج مرشد را می شناختند، به او سلام می کردند. مرشد پاسخ سلام آنها را می داد و گاهی می گفت: «سلام بابا، باصفا باشی».
اویی که خود شخصاً داخل سالن سر هر میز می آمد و مشتریها را می دید و احوال پرسی می کرد، گاهی لطیفه ای می گفت که مشتریان تبسم می کردند و مقداری روغن از داخل بادیه برمی داشت و روی ظرف غذای مشتری می ریخت.
مرحوم مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند چون بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان وصاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او می آمد قدر پلوی زعفرانی روی بادیه او می ریخت و ظرف را کامل می کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت.
اودر بازار تهران جنب مسجد جامع برای عموم، سخنرانی‌های هفتگی برپا می‌داشت. چون با مردم با زبان شعر و پند و اندرز برخورد می‌کرد به حاج مرشد معروف بود. یکی از مطالب بسیار مهمی که جناب مرشد در مورد آن صحبت می‌کند «اسرار و رموز عشق واقعی» است.
به نظر جناب مرشد «عشق واقعی» چند شرط و نشانه دارد:
1 – عشق باید توأم با علم باشد. یعنی: عاشق بداند که معشوق او شایسته این عشق است و حقیقت عظمت او ایجاب می‌کند که عاشق او باشد.
2 – عشق باید توأم با عقل باشد. یعنی: عقل تایید کند که معشوق او شایسته این عشق است و حقیقت عظمت او ایجاب می‌کند که عاشق او باشد.
2 – عشق باید توأم با عقل باشد. یعنی: عقل تایید کند که معشوق دارای چنان درجه‌ای از علو است که عقل سلیم، عشق او را تایید می‌کند.
3 – برای هدایت عشق، نور لازم است. یعنی: عقل می‌گوید: انسان باید با نور حرکت کند تا به معشوق برسد و عقل، هدایت کننده عشق است.
4 – عشق واقعی یک معیار دارد. معیار عشق کرم است.
تنها نسخه دیوان اشعار عرفانی حاج مرشد که به ساعی تخلص می کرد،در زمان خود در آتش سوزی مغازه‌اش سوخت، از این رو پس از تدوین اشعار بجامانده به دیوان سوخته مشهور شد .
از اشعار او:
| کو آن کسی که کار برای خدا کند؟ | بر جای بی‌وفایی مردم وفا کند | |
| هرچند خلق سنگ ملامت بر او زنند | بر جای سنگ نیمه شبها دعا کند |
مزار مرحوم حاج مرشد، درجنب ابن بابویه تهران داخل مسجد ماشاء الله قرار دارد، در ضلع شمالی مسجد که بالای سنگ قبر آن مرحوم است یک بیت شعر از اشعار وی روی سنگ عمودی بالای قبر نوشته شده است و آن بیت این است:
همچو ساعی از دو عالم در گذر تا شوی از آفرینش با خبر
سلام خسته نباشید حرفی که در مورد عشق زده شاید به صلاح ادم باشه و ازش سود ببره ولی بهش عشق نمیشه بگیم .
خیلی ها هستن از همه نظر شایسته هستن و لایق عشق ورزیدن ولی ما فقط میتونیم انها را تحسین بکنیم و بهشون احترام بزاریم محبتی که در ان محاسبه بکنیم که طرز اندازه محبتم ارزش داره یعنی توقع دارم ازش چیزی به من برسه این اسمش معامله هست بعضیها در مقابل محبتی که به طرف مقابل میدن انتظار دریافت محبت دارن بعضی ها انتظار دریافت مادیات هر دوی اینها معامله هست . عشق محبتی هست که بی قید و شرط باشه
صرفا منظور مادیات نیست
گاهی اوقات انسان به خاطر فرار از تنهای، افسردگی و… وارد رابطه هایی میشه و به افرادی عشق میورزه که لایق اون محبت و دوست داشته شدن نیستن
یا دو نفر طبق عادت و ترس از جامعه به اجبار صمیمی با هم برخورد می‌کنند
فکر کنم منظور ایشون بیشتر این موارد باشه
سلام عزیزان منظور کلی ایشان این بوده که عشق حقیقی فقط برای خداوند و اهل بیت علیهم السلام می باشد و بقیه لیاقت عشق حقیقی رو ندارند و ایشان هم دلایل را ذکر کرده اند
سلام مرشد هم همین منظور رو داشته معیارعشق کرم است دقیقا معنی گفته شماست
فقط خداوند متعال لایق عشق است
عشق به غیر از خدا وغیره….است
منظورشون عشقه حقيقيه نه عشقه زميني منظورش خداست
با سلام
خدا رحمتشون کنه
انسان بی ادعا، مخلص , با تفکرات زیبا و انسان دوستانه
از خوبی های ایشون به واسطه یکی از آشنایان قبلا مطلع شدم.
آفرین بر این ذات پاک
عشق واقعی تنها برای یک چیز است انهم معبود یکتا، اگر به خداوند عشق بورزیم اتومات وار نمیتوانیم عاشق چیزهای دیگر شویم،چیزهای دیگر دوست داشتن است نه عشق.
سلام
سلام به هم عزیزان
عبادت بجز خدمت خلق نیست
وراه رسیدن به خداوند زمینی است دست افتادگان را گرفتن است بخصوص در این روزهای کرونایی ،محرومین وضعفا را یادمون نره
سلام ، منطور ايشان عشق به خداست ، شروط ايشان هم درست است اول تا اخر با عقل خدا را بشناس ، چشم بسته نگو خدا ، اگر به عقل رجوع كني و عشق را ببيني حكايت بيت بر مزار ايشان خواهد بود ، من يك بار ايشان را ديده بودم و برايم معمايي بود اين ادم در كسب چگونه برنده است ، نگاه من از عقل خدايي دور بود و زمينب فكر ميكردم ، سر هر ميز اگر سير نشده بودند تكه اي كباب يا كفگيري برنج اصافه ميكرد ، چه به سر مردم كا امده ؟ از ان كاسب هاي الهي به ذلت امروز رسيده ايم ، خدا ما را ببخشد …
سلام انشااله کاسب های مسلمان ما هم پیرو این مرد و کاسب خوب و با انصاف وانسان دوست باشن اگر خدا به من این امکان را بدهد مثل او عمل میکنم
سلام ودرودخداوند برحضرت محمد(ص)وحضرت علی (ع)واولادطاهرینش تاحضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام برمردان خداوسلام برمرشدچلویی وارواح پاکشان چه شدکه ازاین کاسبها کم پیدا میشود. خدارحمت کند حاج غلامعلی فرجی راکه درقم ودرگذر خان قصابی داشت ومؤسس هیئت دوشنبه چهارده معصوم (ع)جمکران بودمردخداوباصفایی بود. خدارحمت کندحاج خسین نجاررا اوهم مردباخداوباصفایی بود. خدارحمت کندآشیخ جعفرآقای مجتهدی را. یاعلی مدد.
سلام و درود خداوند بر چنین مردانی که در این زمان جایشان خالی لست
جا دارد یک فیلم در خور و شایسته این مرد ساخته شود این خارجی ها از هیچی فیلم میسازند ما این همه موضوع داریم ولی در ساخت فیلم ضعیفیم نمونش فتح خرمشهر که هنوز ی فیلم در سطح جهانی ساخته نشده است
مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همه جا غیرخدا یارندیدند
سلام وادب احترام خداوند رحمتش کنه این کاسب با اخلاق و اهل عرفان رو امیدوارم خداوند به منم یه همچین قلب بزرگ و مهربونی بده که در راه خدا و اهل بیت علیهم السلام وفقرا بتونم استفاده کنم…
مرشد خالص بود ودگر نیست
عشق به غیر از خدا وغیره است
درود، خدا رحمت کند حاج احمد مرشد چلویی که از نادران بود،
روحش شاد و با انبیاء محشور گردد،
ارادتمند ، اکبرنژاد